دشت گرگان كه در ساحل جنوب شرقي درياي مازندران واقع شده يكي از مراكز مهم تمدني اين سرزمين است و آثار فراوان از دوران پيش از تاريخ تا اسلامي در آن بدست آمده است و در نتيجه داراي مراكز استقراري شهري متعددي است . چنانچه در بررسي T . J . Aren در 1933بيش از 300 تپه باستاني در منطقه گرگان و قره سو ثبت شد و سال بعد از آن اريك اشميت نيز عكسهايي هوايي از آثار باستاني اين منطقه تهيه و به همراه نقشه اي عرضه نمود . در دهه 1350 نيز هيات بررسي و كاوش جرجان توانست تعدادي زياد از آثار استقرارهاي دوران تاريخي مخصوصا پارتي را با استفاده از عكسهاي هوايي مورد شناسايي قرار دهد . در نيمه اول قرن حاضر دو حفاري مهم پيش از تاريخ انجام پذيرفت . يكي در تورنگ تپه به فاصله 17 كيلومتري سر راه گرگان به شاه پسند ( 9 كيلومتري شمال جاده ) كه بي شك بزرگترين و با اهميت ترين نقطه ما قبل تاريخ دشت گرگان است در حفارياتي كه توسط ف . ر . ويلسن از دانشكاه پنسيلوانبا و سپس زان دهه در سال هاي دهه 1960 از دانشگاه ليون پاريس انجام گرفت ، آثار استقرار هزاره ششم ق . م را نشان داد و طبقات مربوط به 2800 تا 1700 ق . م داراي اهميت بسياري بود . البته در سال 1841 در دامنه تپه مزبور آثاري بدست آمد كه بجهت طلايي بودن تعدادي از آنها به گنجينه استرآباد معروف شد كه قدمت آن به دوره مفرغ باز مي گشت . تپه دوم شاه تپه بود كه به فاصله 13 كيلومتري شمال غرب گرگان واقع شده است . نتيجه حفاري ، سه دوره مشخص را نشان مي دهد كه دو لايه آن به دوران ماقبل تاريخ تعلق داشت . " ياريم تپه " در 9 كيلومتر غرب شاه پسند نيز از تپه هاي مهم پيش از تاريخ اين منطقه است . ارتفاع تپه 20 متر است و در سالهاي 1960 و 1962 توسط " ديويد استروناخ " مورد حفاري قرار گرفته است ، قدمت آن به دوره اوايل كالكوليتيك ( حدود 5000 ق . م ) مي رسد . و از اواخر دوره كالكوليتيك 3200 تا 2800 ق . م و تا 1800 ق . م هميشه مورد استفاده قرار گرفته و و بعد از يك ويراني ، از حدود 1100 ق . م ( دوره آهن ) تا دوران پارتي تا 200 ميلادي داراي سكونت بوده است . سرزمين گرگان در دوران هخامنشي نيز يكي از ايالات دولت مقتدر هخامنشي نيز يكي از ايالات دولت مقتدر هخامنسي بود و با استناد به كتيبه هاي اين دوره جزو ايالت ياساتراپي پارئوا ( Parthava ) بوده و وركانه ناميده مي شد . ابتدا اين ايالت بصورت مستقل اداره مي شد و حاكم آنجا ويشتاسپ پدر داريوش بود كه در حكومت كوروش با سمت والي يا ساتراپ گرگان بكار مشغول بود . هرودوت در فهرست ساترابي هاي دولت هخامنشي و تقسيمات آن از گرگان نام نمي برد و بدين روي عمده اي را گمان آن است كه پريكاني ها جرو مردمان همين ساتراپي بودند و هم آنان مردم هيركاني هستند . در هر صورت هرودوت از قبيله هيركاني كه در ساحل راست خزر زندگي مي كردند نام مي برد . آرين Arrian مورخ يوناني زمان اسكندر گويد وقتي اسكندر به سوي باختر حركت مي كرد قصد " زدركرته " را كرد كه مركز هيركانيه بود و از بزرگترين شهرهاي آن و قصر حكومتي در آنجا واقع بود . عده اي احتمال ميدهند كه " زدركرته " با محل شهر امروزي گرگان ( استراباد سابق ) يكي است . در اينجا لازم است گفته شود كه يكي از بزرگترين تپه هاي باستاني موجود در سرزمين گرگان يعني قلعه خندان ( خلعت پوشان بنا بر قول رابينو ) در استراباد واقع است كه بعدا بدان خاهيم پرداخت . البته T . J . Arne اندازه هاي آن را همراه يك نقشه ارائه داد ولي هنوز بررسي جامعي در آن انجام نگرفته است .غير از پيدا شدن يك سنگ نبشته يوناني از زمان سلوكي ها سفالهاي جمع اوري شده سطحي مربوط به دوران هخامنشي تا ساساني است . پليبيوس از ديگر مورخان يوناني محل استقرار فرماندار هيركانيه را در سيرنيكا ( Sirynca ) مي داند كه از شهر بدون ديوار طمبركس ( Tambrax ) فاصله چنداني نداشت . همچنين استرابو از محلي بنام Tapa ياد كرده كه بي شباهت با سيرنيكاي پلييوس نيست . در مورد تعيين موقيعت آن گفته شده است كه تپه باستاني قره تپه در 7 كيلومتري غرب بهشهر مي تواند مكان اين شهر باشد . در سال 209 ق . م در جريان فرو نشاندن قيام پارتها به توسط آنتيخوس سوم در سير نيكا زندگي مي كرده اند . بعد از مرگ اسكندر هيركانيا همچنان بصورت يك ايالت مستقل باقي ماند و فرماندار آن Tlepolemus بود ليكن قيامها و شورشها عليه سلوكي ها ادامه يافت و در سال 235 ق . م از زير سلطه آنها خارج شد و طبق پيمان صلحي كه بين سلوكوس دوم شاه پارتي بسته شد ، سلوكوس او را حاكم يالت پارت و هيركاني منصوب كرد .بعد از مرگ ارشك ، اردوان اول به حكومت رسيد و در قيامي عليه سلوكي از آنتيخوس سوم شكست خورده و پيمان صلحي بين آنها بسته شد . بر خلاف دوران هخامنشي هير كانيه از صورت يك فرمانداري مستقل خارج و ضميمه ساتراپي پارت گشت . شواهد تاريخي نشان ميدهد كه گرگان اگرچه به ساتراپي پارت وابسته بود ليكن هر هنگام كه توانسته خود را از زير يوق حكومت پارت خارج ساخته است . فعاليتهاي باستان شناسي دهه 1350 باعث پيدايش آثار جديد و گسترده از دوران پارتي در سطح دشت گرگان شده است كه از آن جمله است : آثار پارتي از حفاريات تورنگ تپه و كاوسهاي انجام شده در ديوار دفاعي گرگان ( معروف به سد اسكندر يا انوشيروان ) و در بررسيهاي هيات كاوشهاي باستان شناسي در جرجان بسياري از قلاع و شهرهاي دوران تاريخي و اسلامي بخصوص دوران پارتي و ساساني گشف شده است . با اينكه فعلا نميتوان اين شهرها و قلاع را كاملا شناسايي كرد اما آنها را مي توان از مراكز مهم استقرار و مدنيت در ومنطقه اي از جمله دوران پارتي دانست . بعد از پاشيده شدن حكومت پارتي توسط اردشير سر سلسله حكومت ساساني ، حكومت مستقل گرگان نيز زير سلطه اردشير درآمد . در اين دوره گرگان استاني مستقل بود . نام آن در كتيبه سه زبانه شاپور در كعبه زرتشت ( پارتي va3k , n ساساني Gwfk , n) و اثر مهرهاي اداري اين دوره آمده است . مركز آن شهري همنام استان يعني گرگان جزو دارالغربهاي دولت ساساني بود . اگرچه در مورد موقعيت اين شهر ساساني اطلاعي دقيق در دست نيست ليكن گمان مي رود كه در حوالي شهر دوران اسلامي جرجان كه خرابه هاي آن در كنار شهر جديد التاسيس گنبد قابوس است قرار داشته و شهر جرجان كه در منابع اسلامي بنيادي به يزيد بن المهلب نسبت داده شده ، مي تواند احتمالا بر روي آثار شهر قديمي ساساني ساخته شده باشد . اين گمان با پيدا كردن تعدادي آثار ساساني در حفريات مي تواند قوت بيشتري يابد . ايجاد شهرهاي اسلامي جرجان چنانكه گفتيم به يزيد بن المهلب نسبت داده شده و در هر حال شهر به صورت استقرار كوچكي در حوالي امامزاده يحيي ( گور سرخ ) در كنار رودخانه شكل گرفته است . در دوران زياري ، ساماني و آل بويه شهر وسعت گرفته و به صورت يكي از مراكز هنر اسلامي درآمد ، ابن حوقل در قرن چهارم مي گويد كه جرجان شهري نيكوست . ساختمانهاي آن از خشت ساخته و شهر در دو طرف در دو طرف رود واقع گرديده است و پلي آنها را بهم متصل مي سازد كه جانب خاوري را گرگان جانب باختري را بكرآباد گويند و شهر داراي باغستانهاست و ابريشم در آنجا به عمل مي آمده است . مقدسي جانب خاوري را شهرستان ذكر كرده و باغستانهاي انار ، زيتون ، خربزه و نارنج و ليمو و انگور ياد مي كند و نهرهايي بر روي آن پل بسته اند . بقول او ميداني در مقايل دارالاماره و شهرداري نه دروازه بوده و نام محلات آن را مي آورد . شهري گرانقدر و ثروتمند . بازارها و مساجد آن زيبا و هم او ياد ميكند كه مسجدها را نقاشي كرده و ديوارها را آراسته اند و در ميان شهرها آن را مشابه شهر رمله فلسطين مي دانند . در مورد بكرآباد مقدسي مي گويد : كه شهري است آباد با مساجد زيبا و گورستاني بزرگ داشته كه بقول او بزرگتر از آن در هيچ شهري نبوده است و از نهر معروف آن بنام طيفوري نام مي برد . از جمله آثار دوران زياري ( قرن چهارم ) جرجان مقبره امير شمس المعالي پسر امير قابوس بن وشمگير كه 63 متر ارتفاع دارد . شهر احتمالا در زمان هجوم سلجوقي خراب بوده است و نواده ملكشاه اقدام به بازسازي آن مي نمايد . بعدها شهر در حمله مغولان به تصرف در آمده ويران مي شود . چنانكه در زمان حكدالله مستوفي شهري خراب بوده است . تيمور در اين محل كاري مي سازد كه به شاسمان معروف بود . امروزه ارگ و چند تپه حاوي آثار توسط رودخانه تقسيم شده كه قسمت بزرگتر در جانب جنوبي پشت امامزاده يحيي قرار دارد . از سال 1971 دكتر يوسف كياني از مركز باستانشناسي ايران در آنجا مشغول كاوش بوده و آثار متعددي از دوران قبل از سلجوقي و سلجوقي بدست آورده است . حاصل اين حفريات اطلاعات بسياري را در زمينه شهر سازي ، معماري و تزئينات معماري و هنر و صنايع بدست داده است . شهر از ابتدا داراي جمعيت بسياري بوده و در آن خيابانها ، مغازه ها و راسته هاي صنفي متعددي وجود داشته . در اثر جنگهاي داخلي و حوادث طبيعي چون زلزله ، سيل و حفريات غير قانوني ، بسياري از بقاياي شهر صدمه ديده است و تشخيص شكل كلي شهر خالي از اشكال نيست و با استفاده از عكسهاي هوايي ، و گمانه زني ، نقشه شهر قابل دستيابي است . ننقشه شهر گرچه به ظاهر دايره است ولي شكل اصلي آن Polygonal است و مساحتي تقريبا 1200 هكتار را مي پوشاند . رودخانه گرگان و چهل چاي از آن گذشته و آنرا به دو قسوت كرده است . دو ديوار كه ميان آنها خندقي قرار داشت شهر را احاطه كرده بود خشتها داراي ابعاد گوناگوني هستند كه عمدتا 25×25 سانتيمتر بوده و در ميان انها آجرهايي به ابعاد 50 × 50 سانتيمتر نيز وجود دارند كه كاوشگر آنها را به دوران پارتي منسوب مي سازد . ارگ در مركز شهر در بخش شيعه نشين قرار داشته و در زمان مستوفي بنام دهستان معروف بوده و به قول اين حوقل و استخري به بزرگي ري بوده است . در دوران سلجوقي اماكن ذخيره سازي آب و غذا و نقاط جمع آوري خاكروبه وجود داشت و آب در سطح شهر جاري بوده است . در اين دوره تزئينات بنا مثل آجر كاري ، كاشي كاري و گچ كاري به اوج خود رسيده است . خرابه هاي شهر جرجان در زمان آخرابه هاي شهر جرجان در زمان آباداني كلا 1200 هكتار را مي پوشانده كه در حال حاضر 250 هكتار آن در دو سوي رودخانه باقي است و در سال 1317 به شماره 40 در زمره آثار ملي به ثبت رسيده است . در طي سالهاي 1350 تا 1375 تنها 12 هكتار از محوطه مورد حفاري قرار گرفته است . شهر بصورت چند ضلعي نا منظم ساخته شده و اوج شكوفايي آن در قرون 5 و 6 ه . است . دو قسمت شهر توسط پلهاي به هم متصل مي شده اند و بقاياي آنها هم اكنون در قسمتهاي مختلف رودخانه قابل رويت است . شهر داراي ديوار واخلي و خارجي بوده و خندقي در ميان ديوارها قرار داشته است . مصالح ديوار آجر ، گچ و سنگ است . ارگ بصورت شش ضلعي در قسمت مركزي شهر كه در آن زمان دهستان ناميده مي شد ، قرار داشت . بناهاي مذهبي ، دولتي و كارگاههاي صنعتي در ميان و ارگ متمركز بودند . خيابان ها و گذرها آجر فرش و داراي شبكه بندي شمالي جنوبي و شرقي - غربي است و تقريبا تمان شهر را در بر مي گرفته است . اين خيابان مربوط به دوران آل بويه ، سلجوقي و خوارزمشاهي است و با آجرهاي 4 × 12 × 12 ، 4 × 20 × 20 و 5 × 25 × 25 بطور عمودي فرش شده اند . در دوران سلجوقي تغيرات كلي در بافت شهر ايجاد شده و خيابانهاي متعددي ساخته شدند آثاري از بازسازي دوران بعد از ويراني مغول نيز در طي حفاري بدست آمده است . بناهاي مذهبي در نزديكي ارگ قرار داشته و يك مسجد چهار ايواني كشف گرديد كه احتمالا در دوره مغول خراب نشد . واحدهاي مسكوني داراي چاه آب ، آذوقه و فاضلاب بوده و منازل داراي حياط مركزي و اتاقهاي متعددي با تزئينات گچي و آجري بود و كانال سرتاسري فاضلاب در شهر بوجود آمده بود . چنانچه گفته شد شهر در حوالي امامزاده يحيي كه مقبره محمد بن جعفر صادق معروف است ، شكل گرفت و حمدلله مستوفي از آن بنام گور سرخ ياد مي كند . زكرياي قزويني نيز يك قرن پيش از آن به همين صورت از آن ياد مي كند و مي گويد كه او از فرزندان امام هشتم علي بن موسي الرضا است و بها مشهد لبغض اولاد علي الرضا ، العجم يسمونه " گور سرخ " مسعودي در قرن چهارم در مروج الذهب دارد كه : وتوفي بها ابو الحسين محمد بن الامام جعفر الصادق ( ع ) .... فد فن فيها و معروف به محمد ديباجي بود . امروزه از محل اين گور اطلاعي نداريم . در حوالي خرابه هاي جرجان بقعه اي است كه تركمن ها آن را قرنگي امام مي خوانند. قرنگي در تركي به معني تاريك است و شايد اين نام به خاطر راهروي طولاني و تاريك مرقد است. اين بقعه مربوط به دوران مغول است و حمدلله مستوفي نيز بدان اشاره مي نمايد. مردمان محلي آنرا مقبره يحيي بن زيد پسر زيد بن علي ( فرزند زيد العابدين (ع) ) مي دانند جاي توجه است كه بقعه ديگري منتسب به يحيي وجود دارد و آن در سر پل خطيب در ايالت جوزجان افغانستان است و بنام زيارت امام خرد زيارتگاه مردم افغانستان است. از قراين چنين بر مي آيد كه يحيي بعد از شهادت پدر در كوفه به طرف شرق سرزمينهاي خلاف اموي پناه مي برد و آخرالامر در افغانستان در ولايت جوزجان در دهكده ارغوبه به قتل مي رسد ( ابو الفرج اصفهاني ، مقاتل الطالبين ، نجف 1934/ 1353 ه . ق ، ص 115 ) . ياقوت ذيل نام " انبيرو جوزجان " مي نويسد كه انبير پايتخت جوزجان است و مينورسكي انبير قرون وسطي را با شهر جديد سر پل خطيب جايي كه قبر يحيي در آن قرار دارد يكي مي دانند. |