موسسه تبيان - ايران شناسي
تخت جمشيد، كه ايرانيان پارسه و يونانيان پرسپوليس ميخواندندش، نه يك پايتخت سياسي بلكه كانون ملي و نماد يكپارچگي شاهنشاهي نوپاي هخامنشي بود. آنچه بنيانگذار تخت جمشيد، داريوش بزرگ در نظر داشت، دولتي بود كه در سايه اقتدار آن اقوام گوناگون با خصوصيات فرهنگي و سنتهاي خاص خود و با حفظ زبان و مذهب و آئينهاي خود به آرامش در كنار يكديگر زندگي توانستند كرد.
اصولي كه بر پايه آنها شاهنشاهي ايران 2564 سال پيش بدست كورش كبير بنيان نهاده شد، دگربار در سنگ نبشته اي از داريوش متجلي ميشود:
" من، داريوش شاه، ناتوانان را پشتيبان هستم و اجازه نخواهم داد كه توانمندان به آنان بيداد روا دارند. ...اي مردم، به اراده اهورامزدا من، داريوش، از شما ميخواهم كه ناتوانان را پشتيبان باشيد و در برابر توانمندان و توانگران بيدادگر بايستيد."
روح اغماض، تسامح، دادگري و انساندوستي در دولتي كه به رسالت اخلاقي خود نيك آگاه بود و خود پرچمدار اين آرمانها بود، ميبايست در معماري و هنر آن نيز بازتاب ميافت. مظهر اقتدار و عظمت شاهنشاهي ايران تخت جمشيد بود و هنر آن اقوام و نژادهاي گوناگون ، از ليبي و اتيوپي و مصر تا هندوستان، از رودخانه دانوب تا رود سند، از كوهستانهاي قفقاز تا دشتهاي آسياي ميانه و از درياچه آرال تا خليج فارس،همه را اطمينان بخش اين نكته بود كه صرفنظر از نژاد، مذهب، رنگ پوست و زبان، اعضا برابر يك جامعه بزرگند.
داريوش معماران و هنرمندان را از چهارگوشه شاهنشاهي پهناورش گرد آورد تا با مصالح و فنون خاص خود و طرح ريزي و اجراي ايراني بناهايي بيافرينند كه تا آنزمان در جهان همتايي نداشتند و از نظر مقياس و شكوهمندي و نيز ابداع فنون نوين معماري و ظرافت به كمال رسيده شان در زمره عجايب دوران باستان بشمار ميروند.