معرفی وبلاگ
سلام ،‌ خوش آمديد . در اين وبلاگ موضوعات زير مطرح مي شوند : اطلاعات ايران شناسي (معرفي شهرهاي ايران به تفكيك هر استان) - تاريخ ايران - ادبيات ايران زمين - جغرافياي ايران - گالري تصاوير و ... منابع وبلاگ => نرم افزار مرز پر گهر - سايت هاي : نماي ايران ، كتاب اول ، ساجد ، سازمان ميراث فرهنگي استان اصفهان ، پارست ، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران ، گنجور دات نت
لينك دوستان
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1486426
تعداد نوشته ها : 1100
تعداد نظرات : 27
Rss
طراح قالب

موسسه تبيان - ايران شناسي

Translate
لينك دوستان تبياني
پيج رنك

گسترش دامنه فعاليت ها در داخل و خارج از كشور از هفته نخست آبان ماه زمزمه هايي مبني بر برپايي اعتصاب عمومي در بازار و برگزاري تظاهرات مجدد اعتراض آميز در دانشگاه و به صورت پراكنده در جاي جاي شهر بر ضد اقدامات دولت زاهدي در پايتخت به گوش مي رسيد. شايعه انجام اعتصاب از سوي رانندگان وسايط نقليه به ويژه شركت واحد اتوبوسراني و تعطيلي كار برخي كسبه عمومي نيز قوت گرفت. از اين رو فرمانداري نظامي تهران با صدور اطلاعيه اي ضمن هشدار نسبت به عواقب انجام هر گونه تحرك و فعل و انفعالي عليه حكومت، اصناف و بازاريان را از برگزاري هر گونه اعتصاب برحذر داشت.

 

نيمه دوم آبان ماه آبستن حوادث مهم و حساسي بود. در 17 آبان، محاكمه دكتر مصدق، نخست وزير و سرتيپ تقي رياحي، دردادگاه نظامي ارتش در سلطنت آباد آغاز شد. مقارن آغاز به كار محكمه نخست وزير دولت ملي، تحركات طيف رودرروي دولت و مخالفان حكومت كودتا، افزايش يافت. همزمان با اوجگيري فزاينده اعتراض هاي داخلي، دانشجويان و اپوزوسيون خارج از كشور نيز دست به فعاليت گسترده بر ضد دولت دست نشانده سرلشكر زاهدي زدند. هرچند اين جوش و خروش از فرداي كودتا شروع شده بود، ليك اندك اندك شدت گرفت و با آغاز به كار محاكمه فرمايشي دكتر مصدق به اوج خود رسيد و مقالات انتقادي متنوع و متعددي بر ضد دولت نظامي در نشريات گوناگون خارج از كشور، به ويژه در فرانسه و آلمان به چاپ مي رسيد.

 

افزايش چشمگير فعاليت هاي سياسي دانشجويان مقيم خارج از كشور، خشم كارگزاران حاكميت پهلوي دوم را برانگيخت. از اين رو از سوي دولت، دستورالعمل هايي به منظور پيشگيري از گسترش دامنه اين اعتراض ها خطاب به وزارتخانه ها و نمايندگي هاي خارج از كشور فرستاده شد. بر طبق مفاد اين بخشنامه، نمايندگي هاي مقيم خارج از كشور موظف شدند به دانشجويان اطلاع دهند كه در صورت هر گونه مشاركت و همراهي در فعاليت هاي ضد دولتي، با آنها برخورد مي شود. قطع ارز ارسالي از ايران، ندادن رواديد سفر، حتي ابطال گذرنامه و انواع تضييقات ديگر بخشي از اين محروميت ها بود.

 

با آغاز دادگاه دكتر مصدق، بر ميزان خبرهاي مرتبط با برپايي تظاهرات و اعتصاب در سطح شهر افزوده مي شد. اين بار همه موضوع را مهم قلمداد كردند. مخالفان حاكميت براي راه اندازي موج جديدي از مخالفت ها بر ضد حكومت نظامي عزم خود را جزم كرده بودند. به نظر مي رسد مقامات دولتي نيز اين مرتبه اقدامات مخالفان را بلوف تصور نكردند و به منظور پيشگيري و ممانعت از تحقق طرح هاي مخالفان و خنثي سازي كاركرد آنان، پروژه هاي گوناگوني را مد نظر قرار دادند. بي گمان همان طوري كه اشاره شد، شروع محاكمه دكتر مصدق كه از ديد افكار عمومي به خيمه شب بازي مي مانست، عامل عمده پيدايي وضعيت تازه در جامعه بود.

 

سرانجام روز موعود براي برپايي تظاهرات و اعتصاب در دانشگاه و بازار، پنج شنبه 21 آبان تعيين گرديد. اما دو روز پيش از وقوع ناآرامي در پايتخت، تبريز شاهد درگيري هاي پراكنده اي در سطح شهر بود به گونه اي كه روند كار مراكز آموزشي، شامل دانشگاه، دانشسرا و دبيرستان ها، همچنين كسب و كار در بازار مختل شد. در خلال اعتراض ها در تبريز، شماري از مخالفان بازداشت شدند. رقم دستگيرشدگان دراين روز حدود پنجاه نفر ذكر شده است. به نظر مي رسد نيروي سوم خليل ملكي در زمره محركان و گردانندگان اين اعتراض بوده است.

 

واقعه 21 آبان

در تهران اوضاع كاملا متفاوت بود. در 21 آبان راهپيمايي و اعتصاب گسترده اي با زمينه سازي نهضت مقاومت ملي و مشاركت دانشجويان برپا شد كه به دستگيري عده اي از دانشجويان و قشرهاي اجتماعي ديگر انجاميد. عوامل رزيم براي سركوب تظاهركنندگان متوسل به اعمال خشونت شدند. از اين رو آمار مجروحان رو به افزايش نهاد. خبر اين تظاهرات در رسانه هاي خارجي انعكاس وسيعي يافت. مطبوعات جهان، توسل رژيم كودتا به خشونت بر ضد دانشجويان و مردم را تقبيح و محكوم كردند و سيل انتقادها و اعتراض ها، حاكميت پهلوي دوم را مستأصل و كلافه كرده بود. درهمين روز اوضاع در ناحيه بازار تهران رو به وخامت بيشتر نهاد، چرا كه كسبه و اصناف بازار نه تنها دست از كار كشيدند بلكه با برگزاري تظاهرات و راهپيمايي به شعار دادن بر ضد دولت كودتا پرداختند. از اين رو تلفات در بازار بيشتر بود. گفته مي شود دراين روز دستكم دو نفر در منطقه بازار تهران كشته و عده اي زخمي شدند. افزون براين، تعداد بازداشت شدگان محدوده بازار نيز زياد بود. فرمانداري نظامي جمعي از دستگيرشدگان را به جزيره خارك تبعيد كرد. يادآوري اين نكته ضروري است كه در جريان حمله مأموران فرمانداري نظامي به بازار تهران، چند باب مغازه تخريب شد و اموال آن به غارت رفت. همين طور به مكان هاي عمومي آسيب هاي بسياري وارد آمد.

 

تراكم خشم افكار عمومي

در فاصله روزهاي بعد تا 16 آذر، وقايع سياسي مهمي در كشور روي داد. در اين ميان روز سوم آذرماه از جهاتي حائز اهميت است. نخست آن كه در اين روز محاكمه دكتر مصدق و سرتيپ رياحي در دادگاه نظامي خاتمه يافت. بر اساس حكم صادره دكتر مصدق به سه سال زندان مجرد و رياحي به دو سال حبس تأديبي محكوم شدند. ديگر اين كه در همين روز دربار شاهنشاهي اعلاميه اي مبني بر مسافرت نيكسون، معاون رئيس جمهور آمريكا به ايران در 18 آذرماه صادر كرد. ديگر اين كه با ورود سردنيس رايت، كاردار موقت سفارت انگليس به تهران در اين روز و متعاقب آن چند روز بعد صدور اعلاميه رسمي مشترك ميان دو دولت درباره برقراري مجدد و رسمي روابط ايران و انگليس به شدت اعتراض ها افزوده شد. خبر برقراري رابطه مجدد دولت ايران با انگلستان غوغايي برانگيخت. در اين ميان اكثريت مردم و افكار عمومي جامعه نمي توانستند ساكت بنشينند و سكوت اختيار نمايند تا دولت كودتا با استعمار پير تجديد رابطه كند. از اين رو مترصد زمان مناسب براي ابراز خشم و نفرت خود نسبت به رخدادهاي جامعه بودند.

 

به نظر مي رسيد فرصت مغتنم، چهاردهم آذرماه بود. دانشجويان دانشگاه تهران از اين فرصت به منظور برگزاري تظاهرات بهره بردند. تظاهرات محدود با شماري اندك اما پرسرو صدا برگزار شد. روز بعد تجربه ديگري به دست آمد و دانشجويان، دامنه تظاهرات را به خارج از دانشگاه كشاندند. مأموران نيروي انتظامي كه اوضاع را تا حدودي غيرعادي و بحراني مي پنداشتند به سركوب تظاهركنندگان پرداختند كه در اين ميان عده اي زخمي و شماري از دانشجويان بازداشت شدند.

 

دانشگاه تهران رنگ خون گرفت

اما رويداد شانزدهم آذرماه چيز ديگري بود و هرگز از حافظه تاريخي ايرانيان پاك نخواهد شد. دانشجويان مانند روزهاي گذشته خود را آماده برپايي تظاهرات ديگري در محيط دانشگاه وخيابان هاي اطراف كردند اما شواهد نشان دهنده آن بود كه كارگزاران دولت كودتا به منظور فراهم آوردن وضعيت مناسب و آرام كردن جو آن روز جامعه براي پذيرايي از معاون رئيس جمهور آمريكا و در آستانه ورود وي به تهران، به منظور رويارويي با اعتراض هاي فزاينده دانشجويان، در آماده باش به سر مي بردند و عزم خود را جزم كردند تا از دانشجويان زهرچشم بگيرند تا مذاكرات نيكسون با مقامات ايراني در كمال آرامش انجام شود.

 

روز 16 آذر، اوضاع در تهران و به ويژه دانشگاه تهران و خيابان هاي منتهي به آن غيرعادي بود. دانشجويان هنگام نزديك شدن به دانشگاه پي به افزايش چشمگير مأموران و تجهيزات فوق العاده آنان بردند. رژيم دراقدامي كم سابقه، نيروهاي لشكر دو زرهي را به دانشگاه اعزام كرد، از بامداد آن روز، همه، وقوع يك حادثه را پيش بيني مي كردند. دانشجويان با درك و شم سياسي خود هوشيارانه سعي داشتند كمترين بهانه اي به دست بهانه جويان ندهند اما جو كاملا ملتهب بود. اندك زماني بعد، سربازان مسلح به داخل دانشكده ها هجوم آوردند و عده زيادي از دانشجويان و حتي استادان را دستگير كردند و مورد ضرب و جرح و فحش و ناسزا قرار دادند. دانشجويان در برابر اين اقدام تحريك آميز بردباري به خرج دادند و با متانت و سكوت، صرفا وقايع را زيرنظر گرفتند. اندك زماني بعد در حالي كه عقربه هاي ساعت حدود 10 بامداد را نشان مي داد و دانشجويان سر كلاس هاي درس بودند، ناگاه شماري از سربازان دسته "جانباز" لشكرزرهي به همراه عده اي سرباز معمولي به دانشكده فني يورش بردند. دستاويز آنان براي ورود به دانشكده، شناسايي عده اي از دانشجويان ِ به زعم آنان شورشي و اخلالگر بود كه در خلال روزهاي گذشته به نظاميان بي احترامي كرده بودند.

 

مهندس خليلي، رئيس دانشكده فني به منظور پيشگيري از هرگونه درگيري و خونريزي احتمالي، دستور داد زنگ كلاس ها پيش از موعد زده شود. وي به همراه دكتر عابدي، معاونش، چند تن از خدمتگزاران دانشكده را مأمور كرد به كلاس هاي درس رفته و از طرف آنان به دانشجويان اطلاع دهند كه هر چه زودتر، با آرامش و بدون شعار دادن از دانشكده خارج شوند و متعاقب آن بي سر و صدا محيط دانشگاه را ترك نمايند. هنگامي كه دانشجويان در حال خروج از دانشكده بودند به يكباره با يورش سربازان مسلح و حمله آنان با سرنيزه مواجه شدند كه بر اثر آن عده اي از دانشجويان مجروح گرديدند. اقدام سبعانه نيروي نظامي، واكنش برخي از دانشجويان خشمگين را برانگيخت. دانشجويان به هنگام دفاع از خود و عقب نشيني در برابر حمله سربازان مسلح به شعار دادن روي آوردند. افراد "جانباز" كه به فرمان تيمسار تيمور بختيار، فرمانده لشكر به دانشگاه آمده بودند به دانشجويان بي دفاع در دانشكده فني تيراندازي كردند كه در نتيجه، پيكر سه دانشجوي دانشكده فني به نام هاي "مهدي شريعت رضوي"، "مصطفي بزرگ نيا" و "احمد قندچي"، در سرسراي دانشكده فني به خون آغشته شد و تعداد زيادي از دانشجويان زخمي شدند.

 

همان روز فرمانداري نظامي، تعدادي از روزنامه ها و نشريات را به صورت فله اي تعطيل كرد كه از جمله مي توان به: فرمان، سياسي، خاورميانه، آذرين، زلزله، فاخته و مرجان، اشاره كرد. همچنين تعدادي از روزنامه هاي منتشره نيز جمع آوري شد. روز بعد (17 آذر)، حاكميت پهلوي در اقدامي نمايشي براي كاهش فشارهاي وارده بر خود بر اثر حادثه روز گذشته، مبادرت به آزادي پنج تن از وزيران كابينه دكتر مصدق از زندان كرد، دكتر عالمي وزير كار، مهندس رجبي وزير مشاور، دكتر ملكي وزير بهداري، مبشر كفيل وزارت دارايي و مهندس عطايي كفيل وزارت كشاورزي، در زمره اين گروه رها شده از محبس بودند.

 

پس لرزه واقعه 16 آذر

خبر واقعه 16 آذر و كشتار بي رحمانه دانشجويان در محيط امن و مقدس دانشگاه كه به سرعت از سوي رسانه هاي خبري به سراسر جهان مخابره شده بود، موج ابراز همدردي فرهيختگان و آزادي خواهان عالم را در پي داشت، همين امر فشار فزاينده اي را مقارن سفر ريچارد نيكسون به ايران، بر دولت كودتا وارد ساخت. دكتر علي اكبر سياسي، رئيس وقت دانشگاه تهران از تشكيل جلسه ويژه دولت براي رسيدگي به اين واقعه ياد مي كند.

 

بامداد هجده آذر، سرلشكر مزين به منظور كاهش فشارهاي سياسي و رواني، به نمايندگي از سوي محمدرضا پهلوي، در دانشكده فني حضور يافت و مراتب تأسف خود را به مهندس خليلي، رئيس دانشكده فني ابراز كرد. همان روز همزمان با ورود ريچارد نيكسون به تهران، تظاهرات گسترده اي به مناسبت سوم شهداي مظلوم دانشگاه واعتراض به حضور معاون رئيس جمهور آمريكا به ايران تدارك ديده شد كه به اعتراض و قيام عمومي مبدل گرديد و در نتيجه برخورد شديدي ميان نيروهاي نظامي و انتظامي از يك سو و مردم به ويژه دانشجويان از سوي ديگر روي داد كه به بازداشت دهها نفر انجاميد. به دنبال عزيمت نيكسون، همسرش و هيئت همراه پس از سه روز اقامت در تهران و در آستانه برپايي مراسم هفتم شهداي دانشجو، تهران حالت شهري جنگ زده به خود گرفت. تمامي وزارتخانه ها، سازمان ها، اداره ها و مؤسسه هاي دولتي با تانك و زره پوش محافظت مي شد و نظاميان مجهز و مسلح در جاي جاي پايتخت موضع گرفته بودند.

 

در تهران، همچنين بسياري از شهرهاي بزرگ، دانشجويان كه از فرداي واقعه 16 آذر از رفتن به كلاس هاي درس به نشانه اعتراض نسبت به سياست هاي رزيم سرباز زده بودند و در سوگواري به سر مي بردند، خود را آماده برپايي مراسم هفتم شهداي دانشجو كردند. در تهران دانشجويان به سوي امامزاده عبدالله، مدفن خاكسپاري دانشجويان شهيد به راه افتادند. پليس ابتدا به منظور متفرق كردن دانشجويان با آنان درگير شد اما پس از اندك زماني پي برد كه توان رويارويي با خيل عظيم جمعيتي كه هر لحظه بر تعداد آن افزوده مي شد را ندارد و از اين رو پا پس نهاد و نظاره گر اوضاع شد.

 

طي روزهاي بعد،تظاهرات پراكنده اي در سطح شهر برگزار شد. در دانشگاه با وعده تخليه محيط آموزشي از نيروهاي نظامي، دانشجويان سرانجام به اعتصاب كوتاه مدت خود پايان دادند، اما رژيم به وعده خود عمل نكرد و اعتصاب دانشجويان دراوايل دي ماه بار ديگر آغاز شد و تظاهرات، درگيري ها و اعتصاب هاي پراكنده همچنان تا خاتمه ترم ادامه يافت.

 

لازم به ذكر است كه حاكميت پهلوي دوم نه تنها از محاكمه و مواخذه متجاوزان به حريم علم و معرفت سرباز زد، بلكه 9 روز بعد در نامه اي به شماره 2122 مورخ 25/9/1332 كه از سوي سرهنگ علي محمد روحاني، رئيس ستاد لشكر دو زرهي مركز تهيه شده بود، به گونه اي "خيلي فوري" از "ستاد ركن دو"، تقاضاي تشويق "افسران و درجه داران و سربازان دسته جانباز در مأموريت دانشگاه تهران در روز دوشنبه 16 ماه جاري" به عمل آمد؛ تشويقي كه شامل حال 16 نفر به پاس كشتار 16 آذر شد. اين 16 تن به مناسبت قرباني كردن سه دانشجوي مظلوم پيش پاي نيكسون، افزون بر ترفيع درجه به پاداش هاي نقدي 25 تا 35 تومان نايل آمدند.

 

مراسم چهلم شهداي دانشگاه در روز پنج شنبه 24 دي ماه با حضور بيش از 10 هزار نفر با شكوه هر چه تمامتر برگزار شد. در تهران، روز پنج شنبه نه تنها كلاس هاي درس دانشجويان دانشگاه تهران تعطيل شد بلكه دانش آموزان برخي مدارس نيز از رفتن به كلاس درس خودداري كردند. در پي تصميم مشترك و هماهنگ برخي دانشجويان با همياري شماري از دانش آموزان، مقرر شد ابتدا در ميدان شوش اجتماع كنند، سپس بصورت دسته جمعي به سوي امامزاده عبدالله حركت نمايند. هرچند فرمانداري نظامي تهران بر اساس مقررات حكومت نظامي با اجتماع دانشجويان موافقت نكرد اما اجازه داد فقط هزار كارت مخصوص در اختيار برگزاركنندگان مراسم براي ورود به امامزاده عبدالله قرار گيرد.

 

بعدازظهر پنج شنبه ميدان شوش شاهد موج جمعيت و گردهمايي شركت كنندگان در مراسم اربعين شهداي جنبش دانشجويي بود. حدود ده هزار نفر در اين اجتماع شركت كردند. مزار سه آذرخش اهورايي گلباران شد و مراسم به خوبي و در كمال آرامش برگزار گرديد. بي شك خون سرخ اين شهدا، موتور محرك و سوخت تداوم فعاليت هاي ضد استبدادي و ضد استعماري دانشجويان در سال هاي بعد را فراهم آورد، حركتي كه هيچ گاه از حركت باز نايستاد و به سكوت نگراييد و تا پيروزي انقلاب اسلامي تداوم يافت.

ميرزا يونس رشتي معروف به ميرزا كوچك فرزند ميرزا بزرگ به سال 1298ه.ق (1257ش) در يك خانواده متوسط گيلاني ساكن استادسرا به دنيا آمد. وي نخستين سالهاي عمرش را در مدرسه حاج‌حسين واقع در صالح‌آباد رشت و مدرسه جامع و مدتي نيز در مدرسه محموديه گذراند. اما حوادث عصر او را از خيل روحانيون به جرگه مبارزين تبديل نمود. بنابه گفته يكي از همكلاسهايش «در جواني عمامه داشت و بين طلاب و همسالانش به عنوان شاگردي با استعداد و صريح‌اللهجه و طرفدار حق و عدالت انگشت‌نما شده بود»به قول يكي از معاصرانش كه او را از نزديك مي‌شناخت «هر كس به ديگري تعّدي مي‌كرد يا كمترين اجحاف و بي عدالتي روا مي‌داشت، مشت ميرزا را بالاي سر خود مي‌ديد».1

  

ميرزا يونس پس از وقايع مشروطه به خيل انقلابيون پيوست و در شورش شاهسونها همراه يفرم و سردار اسعد (جعفرقلي‌ خان بختياري) به كمك ستارخان شتافت ليكن بيمار شد و به تهران برگشت. در غائله تركمنها كه به تحريك شاه مخلوع (محمدعلي ‌شاه) ايجاد شد جزء مشروطه‌خواهان داوطلب به گمش‌تپه گرگان رفت اما در يكي از جنگلها گلوله خورد و زخمي شديد برداشت. او را به همراه سه زخمي ديگر به قفقاز فرستادند تا در يكي از بيمارستانهاي آنجا كه براي مداواي اين قبيل جراحات سخت آمادگي بيشتري داشت معالجه شود. آشنايي او با محمد ساعدمراغه‌اي كه بعدها نخست‌وزير ايران شد و در آن تاريخ سركنسول ايران در تفليس و بادكوبه بود از همين زمان آغاز مي‌شود. 2
 
ميرزا يك ايراني ايده‌آليست و يك مرد مذهبي تمام عيار بود. هيچ‌گاه واجباتش ترك نمي‌شد. او هنگام بمباران مجلس شوراي‌ ملي در قفقاز بود. با تحصن علما در سفارت‌عثماني، او نيز در شهبندري رشت متحصن شد و متعاقب قتل آقابالاخان سردارافخم در واقعه مشروطيت به مجاهدين پيوست و در فتح قزوين شركت نمود. وي بعداَ در فتح تهران نيز شركت كرد و در جنگ سه روزه مجاهدين با قواي استبداد مامور جبهه قزاقخانه بود. ميرزا پس از مدتي در رشت به فعاليتهاي آزاديخواهانه ‌پرداخت و سپس راهي تهران شد.
 
ميرزا به امور فرهنگي بسيار توجه داشت و مصمم بود در شمال ايران به افتتاح مدارس بپردازد و سطح تعليمات و معرفت عمومي را گسترش دهد. او اعتقاد داشت همه كودكان ايراني مي‌بايست از مزاياي علم و دانش يكسان استفاده ببرند. او توانست علاوه بر تكميل دبستان بصيرت در فومن چهار مدرسه در صومعه‌سرا، كسماء و ماسوله تأسيس كند. 3
 
نهضت اتحاد اسلام
قبل از اينكه نهضت جنگل شكل بگيرد ميرزا كوچك‌خان به عضويت اتحاد اسلام در آمده بود و مبارزاتي كه در طول جنگ‌ جهاني اول عليه روس و انگليس در خطه گيلان انجام مي‌داد به ظاهر تحت لواي اتحاد‌ اسلام صورت مي‌گرفت. او به گيلان آمد و يك گروه 17 نفره ايجاد كرد و رهبري آنان را بر عهده گرفت. 4 وي خود را از شاگردان آيت‌الله سيدحسن مدرس مي‌دانست و داعيه دفاع از انديشه‌هاي سيد جمال‌الدين اسدآبادي را داشت. ميرزا مي‌گفت: «ما 14 سال است كه مبارزه مي‌كنيم» در حالي كه كل عمر نهضت جنگل 7 سال بود. از اين رو مي‌توان نتيجه گرفت كه او نهضت مشروطه را مقدمه جريان جنگل مي‌دانست.
 
ميرزا و يارانش اهداف اصل خود را در نخستين سالهاي مبارزه در چند كلمه خلاصه مي‌كردند.
1. اخراج نيروهاي بيگانه از خاك ايران
2. برقراري امنيت و عدالت اجتماعي در داخل كشور
3. مبارزه با خودكامگي و استبداد
4. حفظ استقلال كشور 5
 
يارانش خود را جنگلي ناميدند. جنگليان مصمم بودند مادام كه به هدفشان نرسيده و موفق به اخراج نيروهاي بيگانه از خاك ايران نشده‌اند به آرايش سروصورت نپردازند و بنابر اين در طول مبارزات جنگل همه آنها با موهاي انبوه و ژوليده و ريشهاي دراز مشغول فعاليت نظامي بودند و اين امر از عكسهاي باقي مانده از آنها مشهود است. 6
 
آغاز مبارزات
ميرزا بعد از اشغال نواحي شمالي ايران از سوي ارتش روسيه تزاري يك گروه مسلح تشكيل داد و با كمك حاج احمد كسمايي از تجار بنام گيلان، روستاي كسما را مركز كار خود قرار داد. اين گروه مسلح پس از مدتي گسترش يافت و تا پايان 1296ش بخش وسيعي از گيلان و مازندران و طارم و آستارا و طالش را زير نفوذ خود در آورد و اين جريان كم‌كم به نام نهضت جنگل يا حزب جنگل شناخته شد. در ابتداي مبارزه حزب جنگل يا جنگليان با مخالفت نيروهاي روسيه تزاري رو‌به‌رو شدند. از اواسط جنگ جهاني اول سركنسول روسيه در گيلان آفسيكوف كه در واقع فرماندار حقيقي آنجا بود به حاكم رشت (حشمت‌الدوله) فشار مي‌آورد تا اين غائله را در نطفه خاموش كند. در نهايت مفاخرالملك رئيس شهرباني رشت به جنگ با جنگليان فرستاده شده اما در اين جنگ شكست خورد و مفاخرالملك كشته شد. 7
 
قنسول روس گروهي از قزاقان روسي را براي قلع ‌و قمع فرستاد اما آنها نيز شكست خوردند و اسب و اسلحه آنان به دست جنگليان افتاد. فاتحان با رفتار خوب با اسراء علي‌الخصوص اسراء قزاق ايراني بر شهرت خود افزودند.
 
آفسيكوف كنسول روس مقامات مركزي تهران را تحت فشار قرار داد و در نتيجه چهار هزار قزاق سوار و پياده و توپخانه به فرماندهي كالچوك‌اوف به جنگل اعزام شدند. عده‌اي از فئودالهاي محلي نظير امير مقتدر طالش و برهان‌السلطنه طارمي نيز با قواي خود ستونهاي اعزامي مركز را تقويت مي‌كردند.
 
جنگ درگرفت و در اين جنگ شكست سختي به قواي جنگل وارد شد و عده‌اي از بهترين افراد ميرزا كوچك‌ خان كشته شدند و بقيه به غارها و شكاف كوهها پناه بردند. سرماي شديد زمستان عده زيادي از اين متواريان را از پا در آورد كه يكي از آنها عنايت خواهرزاده خود ميرزا بود. اما جنگليها از اين قلع‌وقمع جان سالم به در بردند. 8
 
در دوران زمامداري مستوفي‌الممالك كه بيش از 6 ماه طول نكشيد، اقدام شديدي عليه چريكهاي نظامي گيلان صورت نگرفت اما در دوره سپهسالاراعظم كه تقريباَ هشت ماه بعد روي كار آمد به علت داشتن روابط نزديك با روسها خيلي زود به دام تحريكات كنسول روس گرفتار شد و تصميم گرفت خوانين اطراف گيلان را نظير سعدالدوله ‌زنجاني و جهانشاه خان اميرافشار همراه ششصد تن از قزاقان ايراني براي سركوبي قواي جنگل و قطع كامل ريشه آنها اعزام دارد. 9
 
يكي از اقدامات انقلابي سران جنگل در رمضان 1335ق گروگان گرفتن محسن‌خان امين‌الدوله بود كه از مالكان طراز اول گيلان به شمار مي‌رفت. اين امر عده زيادي از اعيان و اشراف مملكت را به هراس انداخت و به قولي موقعي كه امين‌الدوله مشغول اجراي نقشه خود و مسلح كردن دهقانان لشت‌نشايي عليه نهضت جنگل بود قواي ميرزا كوچك‌ خان دستگيرش كردند سپس او را به حالت اسارت به كسما بردند و درنهايت با هفتادهزارتومان وجه نقد به عنوان حق‌الاستخلاص آزاد كردند. 10
 
ميرزا كوچك‌ خان و يارانش در گيلان با آرزوي به ثمر رساندن اميدها و تصورات مردم محروم ايران از نهضت مشروطه به پا خاستند و روشنفكراني مانند حسين كسمايي از مجاهدان نهضت مشروطه گيلان به ادامه فعاليت در نهضت جنگل پرداختند. نهضت جنگل از نظر اجتماعي دنباله نهضت مشروطه به شمار مي‌رود.
 
نهضت جنگل را مي‌توان از نظر سياسي ـ نظامي به دو دوره تقسيم كرد:
1. دوره‌اي كه با عزيمت ميرزا كوچك‌ خان به گيلان (ارديبهشت ـ خرداد 1294) آغاز شد و با توقف مخاصمات جنگي (فروردين ـ ارديبهشت 1299) پايان يافت.
2. دوره‌اي كه با ورود ارتش سرخ (28 ارديبهشت 1299) به ايران (گيلان ـ انزلي) آغاز شد و با شكست نظامي نهضت جنگل (پس از توافق دول انگلستان و شوروي درباره ايران) در برابر هجوم قشون دولت مركزي و با شهادت ميرزا (11 آذر 1300) به پايان رسيد. 11
 
روزنامه نهضت جنگل

نهضت جنگل نيز مانند بسياري از نهضتهاي عصر خود براي اعلام ايدئولوژي خود و اطلاع‌رساني به مردم روزنامه‌اي تحت عنوان جنگل منتشر كرد. اين روزنامه با چاپ سنگي و هفته‌اي يك بار به مديريت حسين كسمايي چاپ مي‌شد. ميرزا حسين كسمايي نويسنده روزنامه جنگل، و يكي از ياران صديق ميرزا كوچك ‌خان جنگلي بود كه خودش روزنامه ديگري به نام وقت را از سال 1328ق در تهران منتشر مي‌كرد و 66 شماره آن چاپ و توزيع گرديد. 12 روزنامه جنگل زير نظر ميرزا غلامحسين نويدي اداره مي‌شد ولي از شماره دوم ميرزا حسين كسمايي اداره آن را بر عهده گرفت.

در شماره سيزدهم اين روزنامه درباره قيام جنگل مي‌گويد: «قيام جنگليها براي تقويت دولت و حفظ مملكت است، جنگلي وقتي اسلحه را از خود دور مي‌كند كه مطمئن شود افراد ايراني از تطاول متصديان خارجي و همكاران داخلي حايز اهميت گرديده است. آمال قلبي جنگليها‌ و مرام واقعي آنها افتتاح مجلس شوراي ‌ملي، استحكام مباني مشروطيت، راحتي ملت و محو ظلم و استبداد، قطع ريشه‌هاي خيانت و مصونيت وطن از تعرض دشمنان است». 13 روزنامه جنگل به مدت 2 سال در 35 شماره انتشار يافت ولي در نهايت به علت تضعيف نهضت جنگل تعطيل شد. 14

 
جنگ جهاني اول و استفاده از افسران خارجي
از سال 1917م كه جنگ جهاني اول پا به آخرين مراحل خود مي‌گذاشت، كشورهاي متحد (آلمان، اطريش، عثماني) از هر وسيله‌اي براي تضعيف موقعيت روسيه و انگلستان و فرانسه استفاده مي‌كردند. وقتي از وجود نيرويي در شمال ايران كه بر ضد روسيه مي‌جنگيد خبردار شدند، تصميم گرفتند با فرستادن مقداري اسلحه و مهمات آنان را تقويت نمايند. در اين ميان پادشاه عثماني پيشقدم شد و سفير و هدايايي براي ميرزا فرستاد. هديه انورپاشا پادشاه عثماني عبارت بود از سيصد قبضه تفنگ، مقدار هنگفتي فشنگ، يك جلد كلام‌الله مجيد يك ساعت بغلي و شمشيري مرصع از طلا كه روي تيغه آن نوشته شده بود: «ايران مجاهد لريئن رئيسي ميرزا كوچك‌خانا هديه اوليور».
 
بنابه خواهش ميرزا چهار تن از افسران ترك به جنگل آمدند و به تربيت افراد جنگل پرداختند. (مين‌باشي) يوسف ضياء‌بيگ، (سروان ـ يوزباشي) يعقوب‌بيگ، گروهبان عمر افندي و عثمان ‌افندي. اين افسران در جنگهاي جنگليان نيز شركت داشتند و در سال 1297 پس از آتش بس بين انگليس و جنگليان و اعتراض سفير انگليس به حمايت آنان از جنگليان به عثماني برگشتند. 15 ژنرال دنسترويل تعداد افراد خارجي در سپاه جنگليان را 20تن متشكل از افراد آلماني، اتريشي و عثماني مي‌داند. 16
 
با وقوع انقلاب كبير روسها از مناطق شمالي ايران بيرون رفتند و انگليسيها يكه‌تاز ميدان شدند و تقريباَ تمامي خاك ايران را زير سلطه خود در آوردند. آنان ميرزا حسن‌خان وثوق‌الدوله را به رياست دولت ايران رساندند و با انعقاد قرارداد معروف 1919م سعي كردند ايران را تحت‌الحمايه خود سازند و كليه امور گمركي و نظامي كشور را به دست خود بگيرند، اما مقاومت مجلس و مردم مانع از اين كار شد. انگليسيها از طريق وثوق‌الدوله سعي كردند قيام جنگل را با مذاكره و بدون خون‌ريزي حل و فصل كنند اما اين تلاش نيز به جايي نرسيد. 17
 
اولين تلاش دولت وثوق‌الدوله پس از شكست مذاكرات ايجاد نفاق ما بين رهبران قيام جنگل بود. آنها توانستند تا حد زيادي در اين امر موفق شوند. حاج احمد كسمايي از جمله اين افراد بود. هر چند وي از متحدان مهم ميرزا بود و حتي در اوج قيام جنگل منطقه خود را (كسماء) جهت مراكز مالي و اداري نهضت جنگل در اختيار افراد آنها گذاشت اما استقرار نيروهاي انگليس در شهرهاي مهم گيلان بيش از اندازه بر حاج احمد كسمايي فشار وارد آورد. از طرفي ديگر پاره‌اي از افراد رده پايين‌تر كه خود را طرفدار حاج احمد مي‌ناميدند نزد او دائماَ از ميرزا كوچك‌ خان بد مي‌گفتند كه چرا در گوراب‌ زرع اقدام به تأسيس استحكامات نظامي كرده ولي در كسما چنين كاري را انجام نداده است در صورتي كه كسما از همان آغاز قيام «قلب نهضت» بود و يا اينكه چرا افراد غير بومي را بر مسند امور مهم قرار داده است و خوديها را فراموش كرده است.
 
نيروهاي ميرزا نيز بر كسمائيان و ياران حاج‌احمد ايراد مي‌گرفتند كه عقب افتاد و تابع هيچ ديسيپليني نيستند. تهديدات دولت مركزي و انگليس و حسادتهاي بين رهبران جنگل منجر به آن شد كه حاج‌احمد برادرش شيخ محمود را براي تسليم شدن نزد وثوق‌الدوله به تهران بفرستد. وثوق‌الدوله با اين امر موافقت كرد و بدين ترتيب شكاف بزرگي بين رهبران و نيروهاي جنگل ايجاد شد. حاج ‌احمد از اين اتحاد سودي نبرد و نيروهاي تحت فرماندهي استاروسلسكي حاج ‌احمد را دستگير كردند و مورد آزار و اذيت قرار دادند و خانه و املاكش را به غارت بردند. حاج‌ احمد دو سال در گيلان و تهران آواره بود تا در نهايت با كشتي روسي از ايران خارج شد. 18
 
وضعيت براي متحدديگر ميرزا دكترحشمت نيزچندان مطلوب‌تر نبود. او نيزپس ازتسليم به نيروهاي دولتي و تسليم سپاه 270نفره خودبه آنان برخلاف وعده دولتيان درشعبان 1337(1919) اعدام شد.19 انشعاب ديگري نيز سال بعد در زمان حكومت مشيرالدوله و آمدن روسها به گيلان صورت گرفت و ميرزا كوچك‌ خان و احسان‌الله ‌خان و خالو قربان از يكديگر جدا شدند و حتي چند زد و خورد با يكديگر داشتند. مجموعه اين عوامل منجر به ضعف نهضت شد.

حضور نيروهاي روس و شكست نهضت در 16 مرداد 1299 ميرزا كوچك‌ خان جنگلي در ادامه مبارزات خود و اعاده استقلال و حاكميت ملي ايران در شهر رشت حكومت جمهوري اعلام كرد. اين اعلام در پي يك رشته تماسها و گفت و‌گوها با مقامات روسيه و كسب اطمينان از اينكه نيروهاي مداخله‌گر آنان در شمال ايران در كار حكومت انقلابي ميرزا كارشكني نخواهد كرد صورت گرفت. درست سه هفته پيش از اين اعلام در سپيده‌دم روز 28 ارديبهشت 1299 نيروهاي ارتش سرخ به بهانه سركوبي چند ضد انقلاب كه در شمال ايران كمين كرده بودند (روسهاي سفيد) 20 به بندر انزلي يورش بردند و اين شهر را اشغال كردند. مقصود روسيه از ضد انقلاب افراد مسلحي بودند كه با حمايت انگليسها عليه بلشويسم نوظهور شوروي مي‌جنگيدند.

 
جنگليها كه مبارزات مسلحانه با رژيمهاي مستبد داخلي و استعمار خارجي را جهت برقراري درست انقلاب مشروطه آغاز كرده و جنگلهاي شمال را مقر خود قرار داده بودند در آغاز پيروزي انقلاب روسيه روابط حسنه‌اي با بلشويكها برقرار كرده بودند و رهبران جديد روسيه ميرزا را به عنوان يك انقلابي كه بر ضد استعمار مي‌دانستند ستايش مي‌كردند. اما چندي نگذشت كه روسها سياست دوستانه خود را تغيير دادند و قدم‌به‌قدم به خاطر حفظ منافع خود در ايران از حمايت نهضت جنگل دست كشيدند و سرانجام با سياستي هماهنگ با استعمار انگليس زمينه‌هاي سقوط آن را فراهم كردند.
 
بدينگونه پس از استقرار ارتش سرخ در ايران چند نفري از اعضاي حزب كمونيست عدالت باكو از روسيه وارد گيلان شدند و در رشت حزبي به نام عدالت تشكيل دادند و رفته‌رفته نيرويي به هم زدند و تبليغاتي عليه كوچك‌خان آغاز كردند. ميرزا دو نفر از اعضاي نهضت را به قفقاز فرستاد تا با نريمانف صدر شوراي جمهوري قفقاز ملاقات كنند و او را وا دارد تا اعضاي حزب را از ادامه كارشكني و اقدامات نقاق‌‌افكنانه باز دارند. اما نريمانف اقدامي جدي به عمل نياورد. 21 و ميرزا كه اوضاع را چنين ديد روز 18 تير 1299 متعرضانه رشت را ترك گفت و اعلام كرد تا زماني كه حزب عدالت از كارهاي خلاف و حمله به اسلام و تبليغ كمونيسم دست برندارد به رشت باز نخواهد گشت. اما روسها شديداَ فعاليت مي‌كردند و حتي با ياري عده‌اي از اعضاي حزب عدالت چون احسان‌الله‌خان و خالو قربان كه از ياران ميرزا كوچك‌خان بودند، زمينه‌هاي جداسازي رهبران قيام و كودتا بر عليه ميرزا را فراهم مي‌ساختند. نقشه اين بود كه با مرتجع ناميدن ميرزا و اعتقاداتش در پي يورش عده‌اي از جنگليان ميرزا دستگير و يا كشته شود و از رهبريت نهضت بر كنار گردد ميرزا كوچك‌ خان كه تا حدي از اهداف آنان مطلع شده بود به جنگل رفت در اين گير و دار بسياري از جنگليها دستگير و يا كشته شدند و سلاح و مهمات آنان به غارت رفت. پس از اين جريان اعضاي حزب به كمك نيروهاي بلشويك سعي كردند با تعقيب جنگليها طرفداران ميرزا را نابود كنند. 22 اما با وجود درگيريهايي كه در جنگ ميان دو طرف ايجاد شد آنان از شكست دادن ميرزا و يارانش نااميد شدند.
 
طي روزهاي بعد كميته انقلابي جديد كه در رأس آن احسان‌الله ‌خان قرار داشت با كمك بلشويكها قصد حمله به تهران كرد اما در محل «پل‌ زغال» از نيروهاي قزاق كه تحت فرماندهي ساعدالدوله بودند شكست خورد. البته يكي از دلايل اين شكست تغيير سياست شوروي پس از مذاكره با انگليسها بود. پس از اين توافقات «روتشتين» سفير شوروي در ايران افرادي را محرمانه نزد فرماندهي روس سپاه احسان‌الله‌خان فرستاد و به آنها دستور داد به فوريت خود را از جنگ كنار بكشند. «روتشتين» با مذاكره با انگليسها قصد جلب حمايت دولت ايران را داشت چرا كه روسيه و نيروهاي انقلابي حضور دائمي در ايران را لازم نمي‌دانستند و تنها منافع خود را در عدم حمايت انگليس از روسهاي‌سفيد و مخالفان خود مي‌جستند. 23
 
در آستانه كودتاي رضاخان شرايط سياسي ايران شديداَ عليه ميرزا كوچك‌ خان جنگلي بود. روسها او را تنها گذاشته بودند و صرفاَ به منافع خود مي‌انديشيدند. آنان به ويژه تلاش داشتند روابط صميمانه‌اي با سردارسپه كه با قدرت اسلحه و سركوب نارضاييها توانسته بود ثبات نيم بندي در كشور فراهم كند برقرار كنند. آنان مصلحت خود را در آزاد گذاشتن رضاخان براي سركوب جنگل مي‌ديدند. حضور رضاخان در اتومبيل كنسول شوروي در رشت زماني كه براي سركوب نهضت جنگل راهي شمال ايران بود، نشاني از اين همپيماني بود. 24
 
مقارن همين زمان رضاخان در كميته‌اي ايراني ـ انگليسي در زرگنده به نام كميته آهن به اتفاق سيد ضياالدين طباطبايي در حال كودتا بود و هدف خود را سركوب نهضت جنگل و استقرار حكومت مركزي نيرومند در ايران عنوان مي‌كرد.
 
پس از كودتاي 1299 سيد ضياالدين طباطبايي از ابتداي دوره رياست‌الوزرايي خود تلاش كرد با سران انقلابي گيلان و ميرزا كوچك‌ خان ارتباط برقرار كند. او دكتر آقاخان را به نزد ميرزا فرستاد و پيغام داد «من و شما در بدو انقلاب مشروطه همكار بوديم. شما آن طور تشخيص داديد و آن راه را رفتيد و من اينطور تشخيص دادم و اين راه را رفتم. حال سر دوراهي هستيم. حاضر شويد با هم همكاري كنيم. براي خاطر شما حاضرم هر طور مطمئن مي‌شويد عمل كنم». 25
 
اما ميرزا كه دست انگليس و عواملش را خوانده بود هيچ اهل سازش نبود. او سيد ضياء را خائن و عامل انگليس مي‌دانست. دكتر آقاخان و سعدالله درويش نمايندگان سيد ضياء به او گفتند: «اين وقتي است كه در اختيار شما نهاده شده است استفاده كنيد قصاص قبل از جنايت نكنيد. اگر بر خلاف دعاوي عمل كرد، آن وقت تصميم با شماست». در همين زمان كه مذاكرات در جريان بود خبر بركناري سيدضياء رسيد. 26
 
پس پروژه سركوب نهضت جنگل بر عهده رضاخان گذارده شد. و در چنين وضعيتي سران نهضت جنگل كه به واسطه اختلافات ضعيف شده بودند چند راه بيشتر نداشتند يا بايد اسلحه را كنار مي‌گذاشتند و تسليم مي‌شدند و مانند خالو قربان قرباني اعتماد به رضاخان مي‌گشتند و يا مانند احسان‌الله‌ خان ننگ تسليم به بيگانه را مي‌پذيرفتند و يا مانند شيرمرد ميدان سردار بزرگ نهضت جنگل ميرزا كوچك ‌خان مردانه در راه آزادي و استقلال ايران جان خود را از دست مي‌دادند. ميرزا كوچك‌ خان تا آخرين نفس با قواي قزاق جنگيد و در جريان فرار به كوههاي طوالش در كوههاي سرد آنجا محاصره شد و از سرما جان داد. در 11 آذر 1300 رضا اسكستاني سر ميرزا را از تن جدا ساخت و آن را براي سردار سپه فرستاد. 27 و ايران بار ديگر به عزا نشست.
 
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 
1.  ابراهيم فخرايي، سردار جنگل، ص 36 .
2. گويا مقامات رسمي روس از ساعدمراغه‌اي خواستند كه چهار ايراني مجروح را كه يك كشتي روسي به بادكوبه آورده بود تحويل بگيرد. دو نفر از اين مجروحان به واسطه شدت جراحات درگذشتند اما ميرزا با وجود زخمي عميق زنده ماند. «او مردي وطن‌پرست بود. مبارزي مذهبي بود كه مي‌خواست افكار انقلابي خود را در جامه مذهب عرضه كند و فوق‌العاده تيزهوش، قاطع و سريع‌الانتقال بود». (محمد ساعد مراغه‌اي، روزنامه اراده آذربايجان) .
3. ابراهيم فخرايي، ص42- 43 .
4. ملك‌الشعرا بهار، تاريخ احزاب سياسي ايران، ج1، ص 159- 167 .
5. شاپور رواساني، نهضت جنگل، دفتر پژوهشهاي فرهنگي، 1381، ص 35؛ عباس رمضاني، ميرزا كوچك‌ خان جنگلي، تهران، ترفند، 1382، ص 25؛ جلال‌الدين مدني، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 1، ص 83 .
6. ابراهيم فخرايي، ص 55 .
7. همان، ص 69- 70 .
8. جواد شيخ‌الاسلامي مقاله «ميرزا كوچك ‌خان رهبر نهضت جنگل»، مجله تحقيقات اسلامي، 1365، سال اول، ش 2، ص 121 .
9. همان، ص 122 .
10. مهدي، بامداد، شرح حال رجال ايران، ج 3، ص 199 .
11. شاپور رواساني، ص 46- 47 .
12. رابينو، روزنامه‌هاي ايراني، ترجمه جعفر خمامي‌زاده، ص 257 .
13. ابراهيم فخرايي، ص 144
14. عباس رمضاني، ص 29-30 .
15. جلال‌الدين مدني، ص 84 .
16. گ. آگرا. دنسترويل، يادداشتهاي دنسترويل، ص 166-167 .
17. جلال‌الدين مدني، ص 84 .
18. روزنامه همشهري، 10 آذر 1384 سال 13، ش 3864، مقاله «ميرزا كوچك ‌خان»، ص 8 .
19. جلال‌الدين مدني، ص 85 .
20. روسهاي سفيد، روسياني بودند كه پس از انقلاب روسيه به ايران مهاجرت كرده بودند و با كمك نيروهاي انگليس بر ضد انقلابيون روسيه فعاليت مي‌كردند.
21. مويسي آرنوويچ پرسيتس، بلشويكها و نهضت جنگل، ترجمه حميد احمدي، ص 26 و 49 .
22. همان، ص 52-54 .
23. موسسه مطالعات پژوهشهاي سياسي، سياست و سازمان حزب توده از آغاز تا فروپاشي، ص 70.
24. ايرج اسكندري، خاطرات سياسي، به كوشش علي دهباشي، ص 448 .
25. گنجينه اسناد، مقاله «ميرزا كوچك ‌خان و گيلان در حكومت 90 روزه سيد ضياء»، م، كاري، ويژه‌نامه جنگل، سال 1380، ص 73 .
26. محمدعلي گيلك، تاريخ انقلاب جنگل، رشت، گيلكان، 1371، ص 453- 455 .
27. حسين‌ مكي، تاريخ 20ساله ايران،‌ج 1، ص 517-518- 524- 530 .

درآمد

بدون ترديد كودتاي 28 مرداد 1332 سرآغاز فصل تازه اي در تاريخ سياسي معاصر ايران است كه به سقوط دولت ملي دكتر مصدق و حاكميت خفقان شديد در جامعه انجاميد. با وقوع كودتا، دستگيري رجال سياسي، انحلال احزاب و تعطيلي بسياري از نشريات در دستور كار قرار گرفت. اما به رغم تضييقات و فشار دستگاه ديكتاتوري، از فرداي وقوع كودتا، مردم حتي يك روز نيز روند مخالفت با هيئت حاكمه را متوقف نكردند. در نوشتار حاضر موقعيت جنبش دانشجويي از 28 مرداد تا 16 آذر 1332 مورد بررسي قرار گرفته است، هر چند با محور قرار دادن نقش دانشجويان در 110 روز بحراني ياد شده، در حد بضاعت مزجاه و كاوش در مآخذ موجود سعي موجزي در تشريح جايگاه حائز اهميت آنان در آن برهه حساس به عمل آمده است.

 

فرصت حسيني

به نظر مي رسد نخستين نظاهرات آشكار دوره مورد بحث، پنج روز پس از كودتا در دانشگاه تهران در حمايت از دكتر مصدق و اعتراض به محاكمه او، دكتر شايگان و مهندسي رضوي انجام گرفته باشد. پس از آن در ايام عزاداري ماه محرم، تهران شاهد برپايي تظاهرات پرسروصداتري بود و در 4 محرم الحرام 1373ق/22 شهريورماه 1332ش، يعني بيست و پنج روز بعد از كودتا، در اعتراض به اقدامات سركوبگرانه زمامداران كودتا، مقارن برپايي آيين سوگواري در چهارمين شب عزاداري حسيني، تظاهراتي سازماندهي گرديد و در جريان آن شعارهايي بر ضد سرلشكر زاهدي و در حمايت از دكتر مصدق سر داده شد. كانون تظاهرات بازار تهران بود و دامنه آن به مسجد شاه و سبزه ميدان كشيده شد.

 

چند روز بعد در 7 محرم/ 25 شهريور، تظاهرات گسترده تري برپا شد. تظاهركنندگان دراين شب شعارهاي شديداللحني سردادند. تظاهرات يادشده با دخالت مأموران شهرباني و واحدهاي لشكر نظامي ضد شورش پايتخت سركوب گرديد؛ هرچند فرونشاندن آتش اين غائله و سركوب تظاهركنندگان مانع از تداوم اعتراض هاي پراكنده و خودجوش مردمي بعدي نشد، به طوري كه صبح روز عاشورا با استفاده از اوضاع آن روز، ضمن شبيه سازي تاريخي، پلاكاردهايي متضمن شعارهايي در اعتراض به حاكميت پهلوي دوم، همچنين شعارنويسي بر در و ديوار شهر بر ضد رژيم مستبد و خودكامه انجام گرفت.

 

16 مهر، پيش پرده 16 آذر

با آغاز سال تحصيلي و بازگشايي دانشگاه ها در مهرماه، بر اثر خيزش هاي مردمي و تحركات دانشجويي، اوضاع سياسي رو به وخامت بيشتر نهاد. دانشجويان با راه اندازي تظاهرات، پخش اعلاميه و تعطيل كلاس هاي درس، آشكارا خشم و نفرت خود را نسبت به ديكتاتوري حاكم ابراز داشتند. در نيمه مهر، گروه هاي دانشجويي اعلاميه هايي منتشر كردند كه در آن بر ضرورت توسل جستن به اعتصاب به مثابه يك حربه در برابر حاكميت، همچنين لزوم آزادي دكتر مصدق از زندان، رفع توقيف شماري از استادان دانشگاه و سرانجام جانبداري از تظاهرات محرم در بازار تهران، تأكيد شده بود. تهيه و توزيع اين اعلاميه ها تأثير ويژه اي در فضاي سياسي آن دوره بر جاي نهاد، به گونه اي كه واكنش دولت كودتا را ارمغان آورد كه به شكلي شتابزده اعلام كرد: "دولت در مقابل اين گونه تحركات به شدت ايستادگي خواهد كرد."

 

به رغم خط و نشان هايي كه دولت نظامي براي مخالفان خود، به ويژه دانشجويان مي كشيد، دانشگاهيان با معاضدت بازاريان، خود را براي برگزاري يك اعتصاب گسترده آماده كردند و روز 16 مهر/ 29 محرم، زمان و موعد مناسب اين اقدام تشخيص داده شد. اعتصاب آغاز شد و بازار بسته ماند. همان روز دانشجويان به برپايي تظاهرات آرام در محيط دانشگاه مبادرت كردند. متعاقب آن، فرمانداري نظامي سراسيمه و وحشت زده چند افسر را به همراه چند دستگاه كاميون پر از سربازان تفنگدار به سوي دانشگاه گسيل داشت. سربازان مسلح در جاي جاي دانشگاه تهران موضع گرفتند و همه جا را زير نظر قرار دادند. دراين روز نيروهاي نظامي دست به اقدام كم سابقه اي زده و در داخل محيط دانشگاه مبادرت به دستگيري شماري از دانشجويان (گفته مي شود حدود يازده نفر) به اتهام اخلال در امنيت عمومي و برهم زدن نظم، نمودند.

 

از منظري، آنچه روز شانزدهم مهرماه روي داد، نخستين واكنش همه جانبه دانشگاه و دانشگاهيان (استاد و دانشجو) در برابر دولت كودتا بود. افزون بر اين، براي نخستين مرتبه از زمان تأسيس دانشگاه تهران در سال 1313، مأموران نظامي وارد حريم دانشگاه شدند و به دستگيري جمعي از دانشجويان مبادرت كردند. چنين رفتاري طي نوزده سالي كه از بنيادگذاري دانشگاه تهران مي گذشت بي سابقه بود. بي گمان ورود قواي مسلح به محيط دانشگاه و دستگيري دانشجويان نه تنها كمكي به بهبود اوضاع نكرد بلكه به گسترش دامنه بحران و افزايش تنش و تشنج موجود افزود. هرچند نمايش اقتدار حاكميت پهلوي بدين جا ختم نشد و پس از شكستن حرمت و قداست دانشگاه و دستگيري دانشجويان، كودتاچيان براي زهر چشم گرفتن از دانشجويان، شماري از سربازان مسلح را در برابر دانشكده هاي مختلف دانشگاه تهران مستقر كردند. البته در خارج از محيط دانشگاه وضع به مراتب بدتر بود، يك تانك و تعدادي كاميون مملو از نيروهاي مسلح و مجهز در حالت آماده باش مقابل درِ اصلي دانشگاه تهران مستقر بودند و تماي رفت و آمدها را زير نظر داشتند.

 

در ميدان 24 اسفند (ميدان انقلاب كنوني) كه در فاصله نزديك دانشگاه قرار دارد، اوضاع نه تنها عادي نبود كه از ديگر مناطق اطراف دانشگاه بدتر هم بود. سه دستگاه تانك و چند خودرو نفربر و اتومبيل هاي جيپ نظامي در حاشيه ميدان موضع گرفته بودند. تمامي خيابان هاي اصلي و كوچه هاي فرعي منتهي به محوطه مستطيل شكل دانشگاه در سايه نگاه مراقب و تيررس مأموران آشكار و نهان نظامي و انتظامي بود. آنان حتي رفت و آمد عابران در پياده روها را به دقت كنترل مي كردند و از اندك توقف و جزيي ترين كنجكاوي و تأمل آنان نسبت به آنچه در دانشگاه مي گذشت ممانعت به عمل مي آوردند.

 

اما به رغم تمامي تمهيدات حاكميت نظامي، در اين ايام بار ديگر تهران شاهد تظاهرات در خور توجه ديگري بود و اين مرتبه فرياد اعتراض نه از دل دانشگاه كه از بيرون آن، حوالي چهارراه اميراكرم، مكاني در دو كيلومتري جنوب شرقي دانشگاه، به گوش مي رسيد. اين تظاهرات كه از ساعت 10 صبح آغاز شده بود و موجب غافلگيري و برآشفتگي فرمانداري نظامي گرديد، با واكنش و عكس العمل سريع نيروي انتظامي و نظامي و تيراندازي هوايي و درگيري هاي پراكنده به منظور متفرق كردن تظاهركنندگان، همچنين بازداشت شماري از معترضان، خاتمه يافت. به باور برخي تحليلگران رخدادهاي تاريخي- سياسي، اين نخستين تظاهرات وسيع به ابتكار نهضت مقاومت ملي بود كه در اعتراض به دستگيري و حبس دكتر مصدق و يارانش انجام گرفت و در آن قشرهاي مختلفي از جمله دانشجويان، بازاريان، حتي دانش آموزان شركت داشتند. برخي منابع، شمار تظاهركنندگان در اين روز را بالغ بر دوهزار نفر تخمين زدند.

 

پيش به سوي انسداد سياسي

آنچه در روزهاي بعد روي داد فضاي سياسي جامعه، به ويژه دانشگاه را ملتهب تر ساخت. 9 روز پس از واقعه شانزدهم مهر، يعني 25مهر، هربرت هوور، مشاور وزارت امور خارجه آمريكا در امور نفت به منظور گفت و گو با دولتمردان ايراني وارد تهران شد. پنج روز بعد، اين كارشناس مسائل نفتي به اتفاق لويي هندرسن، سفير آمريكا در ايران براي مذاكره به ديدن شاه رفت. هوور پس از يك اقامت درازمدت 23 روزه در ايران براي بازديد از پالايشگاه ها و حوزه هاي مختلف نفتي و گفت و گو با مقامات بلندپايه دولت كودتا، تهران را به مقصد واشنگتن ترك كرد.

 

در 27 مهرماه، وارن، رئيس اداره همكاري فني آمريكا، چكي به مبلغ 4 ميليون و 700 هزار دلار به عنوان كمك فني ايالات متحده به ايران، تسليم علي اميني، وزير دارايي زاهدي كرد. دو روز بعد- 29مهر- آنتوني ايدن، وزير خارجه انگليس طي نطقي در مجلس عوام اين كشور اعلام كرد: "انگلستان بار ديگر دست دوستي به سوي ايران دراز مي كند و براي تجديد مناسبات سياسي ميان دو كشور از هر جهت آماده است."

 

در واپسين روز مهر به دستور دولت، حكومت نظامي در خوزستان، گيلان، اصفهان و فارس به مدت سه ماه ديگر تمديد شد. در همين روز، مأموران حكومت نظامي مبادرت به دستگيري عده زيادي از مخالفان سياسي و فعالان نهضت ملي كردند. اين در حالي است كه همان روز، شمار اندكي از زندانيان از جمله دكتر غلامحسين صديقي، مهندس زنگنه و بهاءالدين كهبد، آزاد شدند.

 

نقش نهضت مقاومت ملي در تحولات سياسي ايران پس از كودتا

افزايش رفت و آمدهاي دولتمردان آمريكايي و انگليسي به ايران و بازداشت هاي بي ضابطه فرمانداري نظامي، ضمن انسداد سياسي فضاي آن روز، جامعه را به سوي وقوع درگيري جديد سوق داد. شناخت رويدادهاي اين ايام بدون توجه به نقش حياتي و كاركرد مؤثر "نهضت مقاومت ملي" امكان پذير نيست. اين تشكل سياسي يك روز پس از كودتاي 28 مرداد 1332 در خانه آيت الله سيدرضا زنجاني به حضور رجال و شخصيت هاي سياسي با گرايش ديني و ملي شكل گرفت و به هيچ فرد و گروه خاصي تعلق نداشت و در شهرهاي گوناگون و حتي خارج از كشور، شعبه ها و شاخه هايي متأثر و مرتبط با آن شكل گرفته بود.

 

خط مشي نهضت در سه اصل:

1- تداوم جنبش مردم و اعاده استقلال ملي؛

2- مبارزه با هرگونه استعمار خارجي (سرخ و سياه)؛

3- مبارزه بر ضد حكومت هاي دست نشانده خارجي و عمال فساد، پيش بيني شده بود.

 

نهضت مقاومت ملي، پايگاه اجرايي و عملياتي خود را بر روي دو محور دانشگاه و بازار استوار ساخته بود. بازاريان به مثابه پشتوانه مالي و تداركاتي و دانشجويان به عنوان نقش آفرينان و نيروهاي عملياتي و خط مقدم رويارويي با رژيم به شمار مي آمدند.

 

در كميته دانشگاه نهضت مقاومت ملي افرادي نظير حيدر رقابي، مصطفي چمران، باقر رضوي، رضا كاشف، مسعود حجازي، ابراهيم يزدي، عباس شيباني، عزت الله سحابي و ... حضور داشتند.

 

كميته بازار متشكل از حسن شمشيري، عباس رادنيا، محمدتقي انواري، نوروزعلي لباسچي، محمود مانيان، تحريريان و ... بود.

 

تركيب كميته روحانيان مجاهد را آيات: سيدمحمود طالقاني، سيدضياءالدين حاج سيدجوادي، غروي و ... تشكيل مي دادند.

 

در كميته بين الاحزاب داريوش فروهر، محمدعلي خنجي، حسين راضي، علي اكبر نوشين و ... حضور داشتند.

X