بناي بيستون اين بنا در شمال كاروانسراي صفوي بيستون ، و در روبروي فرهاد تراش ، در زير جاده قديمي همدان ، كرمانشاه واقع شده است . بناي مورد بحث كه در جهت شرقي ـ غربي ساخته شده داراي پلاني تقريباً مستطيل شكل بوده و از دو بخش تشكيل شده است . بخش شرقي به ابعاد 80*85 متر مي باشد كه ديوارهاي پيرامون آن به عرض 40/2 متر است . ورودي اين بنا در ضلع شرقي مي باشد . بخش غربي نيز به ابعاد 55*44 متر است كه از طريق يك ورودي به بخش شرقي مرتبط مي شود . اين بخش در حقيقت حياط خلوت مجموعه را شكل مي دهد . نماي روكار ديوارهاي بنا به وسيله بلوك هاي سنگي تراشيده ، ساخته شده ولي قسمت داخلي ديوارها با لاشه سنگ و ملاط گچ ساخته است . در ديوارهاي بيروني اين بنا به فواصل معين ، پشت بندي هاي مستطيل شكلي به طول متوسط 10/3 متر ايجاد شده است . بر روي برخي از بلوك هاي سنگي بنا ، علائم حجاران ساساني نقش شده است .كاوش هاي باستان شناختي نشان داده است كه اين بنا هرگز در دوره ساساني تكميل نشده و به صورت نيمه كار رها شده است زيرا تنها ديوارهاي پيراموني بنا ساخته شده است . ولي مورخين اشاره مي كنند كه خسرو پرويز قصد داشته كه اين كاخ را تكميل كند ولي هرگز موفق به تكميل آن نشده است . در دوره ايلخاني با ساختن 64 اتاق در داخل بنا ، از آن به عنوان كاروانسرا استفاده نموده اند . نقوش برجسته اشكاني بيستون سنت هاي هخامنشي پايه و اساس پيكر تراشي هايي است كه در نقوش برجسته صخره اي شناخته شده است . كهن ترين نمونه اين نقوش برجسته متعلق به ميتريدات دوم است كه در حدود 100 سال پيش از ميلاد در پايين نقش برجسته بيستون كنده كاري شده است . انتخاب جاي اين نقش برجسته در پايين نقش برجسته داريوش بزرگ بنا بر تصادف و اتفاث نيست . شاه اشكاني مي خواهد در همين جايي كه شاهنشاه هخامنشي آنرا براي كنده كاري اختصاص داده است، نقش برجسته اي ايجاد كند و خود را از اعقاب آن سلسله شكوهمند محسوب نمايد و سلسله اشكاني را بدان پيوند دهد . اكنون اين نقش برجسته بواسطه يك كتيبه ديگر از قرن هيجدهم ميلادي از ميان رفته است ولي مي توان آنرا توسط طراحي كه يك سياح اروپايي در قرن هيجدهم از آن (قبل از تخريب) تهيه كرده است بازسازي كرد . در اين نقش برجسته ميترايدات دوم شاه اشكاني ديده مي شود كه چهار تن از سران و بزرگان در برابر او مراسم انقياد و احترام بجاي مي آورند . در اينجا نيز هنرپارتي از چهره سازي بي اطلاع است و كار داريوش مورد تقليد قرار مي گيرد و نه تنها از سبك و روش هنر درباري آن ملهم مي شوند . بلكه با ثبت نام افراد در زير شكل ها كوچكترين جزئيات آنرا هم تقليد مي كنند . اين نامها به خط يوناني نوشته شده اند . بر روي همان صخره در كنار نقش برجسته فوق الذكر يكي از جانشينان مهرداد دوم يعني گودرز دوم (51-38 ميلادي ) در زير يك كتيبه يوناني پيروزي خود را بر يك مدعي سلطنت كه روم از او پشتيباني مي كرد , حجاري شده است . غير از فرشته بالدار پيروزي كه بر سر شاه پيروزمند تاج مي نهد . (و تنها عنصري است كه منشاء يوناني دارد ). نقش هاي ديگر اين تصوير كاملا" ايراني هستند . شاه يكي از نجبا را در التزام دارد با اسب خود رقيب را بر زمين مي افكند . حالت عمل در تصوير تند و شديد است , مهذا تمام صفحه را عدم تحرك فرا گرفته است . نقش برجسته هركول اين نقش برجسته كه در سال 1337 ش به هنگام احداث جاده همدان ـ كرمانشاه شناسايي گرديد ، مرد نيرومند كاملاً عرياني را به صورت لميده بر روي نقش شيري در حال استراحت در زير سايه درختي نشان مي دهد . وي به پهلوي چپ به طور نيم خيز به آرنج تكيه نموده است . در دست چپش پياله اي ديده مي شود كه تا نزديك صورت نگه داشته است . اين شخص دست راستش را روي پاي راست قرار داده و پاي چپش را تكيه گاه پاي ديگرش كرده است . در پشت سر اين شخصيت ، نقوش و كتيبه اي حجاري شده است . اين نقوش شامل درختي است كه بر شاخه آن كمان دان و تيرداني آويزان است و در كنار درخت گرز مخروطي شكل گره داري نقش شده است . كتيبه به خط يوناني در هفت سطر بر روي لوحي كه نماي آن به شكل معابد يوناني ( سنتوري شكل ) است ، نوشته شده است . مضمون اين كتيبه چنين است : « به سال 164 ماه پانه موي هركول فاتح درخشان به وسيله هياكنيتوس پسر پانتياخوس به سبب نجات كل امن فرمانده كل اين مراسم برپا شد . اگر اين سال را مبدأ تاريخ سلوكي يعني 312 ق.م بسنجيم ، سال 148 ق.م به دست مي آيد كه همزمان با مهرداد يكم است . نقش برجسته بلاش در دامنه كوه بيستون و در قسمت شمال شرقي نقش برجسته گودرز ، تخته سنگي به شكل چهار ضلعي نامنظم ديده مي شود كه در سه طرف آن نقوشي حجاري شده است . نقش وسطي ، شاه اشكاني را به حالت تمام رخ نشان مي دهد . وي گردنبندي بر گردن و كمربندي به كمر بسته ، لباس او از پائين به بالا تنگ و چسبان مي باشد و شلوار گشادي پوشيده است كه در قسمت مچ پا بسته شده است . اين شخص پياله اي در دست چپ دارد و دست راست را به طرف آتشدان دراز كرده است . بر روي اين آتشدان ، كتيبه اي به خط پهلوي اشكاني به اين مضمون نقر شده است : « اين پيكره ولخش شاهنشاه پسر ولخش شاهنشاه نوه … » بعلت محو بودن آخر كتيبه مشخص نيست كه اين تصوير متعلق به كدام بلاش است . در سمت چپ نقش بلاش ، بر ضلع ديگر تخته سنگ ، نقش ديگري ديده مي شود كه حالت آن طوري است كه بيننده تصور مي كند اين شخص در حال گام برداشتن به طرف شخص مياني است . اين شخص داراي لباسي شبيه شاه اشكاني است . وي دست راست را به طرف بالا گرفته و شيء را در دست دارد . در سمت راست نقش مياني ، سومين نقش حجاري شده است . اين شخص نيز در حال حركت به سوي شخصيت مياني است . او نيز نيم تنه اي كه تا روي زانوهايش ادامه دارد بر تن كرده و كمربندي به كمر بسته است . دست چپ او ديده نمي شود ولي در دست راستش شيء گرفته است . وقف نامه شيخعليخان زنگنه شيخعلي خان زنگنه صدر اعظم شاه سليمان صفوي پس از ايجاد كاروانسرا و پل در ناحيه بيستون به منظور حفظ و نگهداري و تعمير ات اين آثاروپرداخت وجوهات به سادات فاطمي رقباتي را وقف اين نمود , متاسفانه اين اقدام خيرخواهانه او منجر به از بين رفتن نقوش برجسته دوران اشكاني گرديد. مجسمه هركول در سمت راست نقش برجسته مهرداد دوم پيكره نيمه برجسته هركول مشاهده مي گردد . اين اثر در طي گسترش عمليات راهسازي در سال 1337 شمسي نمايان گرديد و متشكل از دو بخش است : الف : سر كه بصورت جداگانه و مجزا طراحي شده است . ب : بدن كه بصورت نيمه برجسته بروي صخره هاي آهكي بيستون ايجاد شده است و هركول را در حاليكه بر شير لميده است نشان مي دهد. اين پيكره داراي كتيبه اي يوناني است كه توسط علي حاكمي كپي برداري شده است و متن آن چنين است : به سال 164 ماه پانه موي هركول فاتح درخشان بوسيله هياكينتوس پسر يانتياخوس به سبب نجات فرمانده كل اين مراسم بر پا شد . زمان ساخت مجسمه سال 164 ذكر شده است كه اگرآنرا با مبداء تقديم سلوكي ( 312 ق.م ) بنسجيم برابر با 148 ق . م است و چون سال يوناني سال قمري بوده است . اختلاف سال قمري با شمسي در حدود پنج شال است كه تاريخ ساخت مجسمه سال 153 ق . م تعيين ميشود و اين سال مقارن با اواسط سلطنت مهرداد اول اشكاني ( اشك ششم مي باشد ) در كتيبه فوق از شخصي به اسم ( كل امن) فرمانده بزرگ ياد مي شود كه گمان بر اين است در اين جنگها بر ضد مهرداد اول شركت داشته است و توانسته است به نوعي خود را از گرفتاريهاي جنگ رهاند و به يادگار نجات خود از اين مخمصه به دستور او و به وسيله هياكينتوس كه منصبي در آن نواحي داشته است اين اثر ايجاد شده است. نقش برجسته مهرداد دوم در پائين نقش برجسته داريوش يكم ، نقش برجسته اي از زمان مهرداد دوم به يادگار مانده كه متعلق به سال 123 ق.م تا 110 ق.م مي باشد . در اين صحنه در برابر مهرداد دوم چهار نفر از ساتراپ هاي محلي به ترتيب اهميت و جايگاه در پشت سر هم قرار دارند كه نيم رخشان به سوي مهرداد و مهرداد هم نيمي از صورتش به طرف آنهاست و دست راست خود را به حالت احترام بالا برده است . نفر اول جلو مهرداد ، گودرز يكم ساتراپ ساتراپ ها مي باشد ، مطابق با اسناد بابلي اين شخص در اواخر حكومت مهرداد دوم ، شريك سلطنت او بوده است كه پس از مهرداد جانشين او مي شود . نام نفر دوم كاملاً محو شده ولي چون براي او لقبي ذكر نشده است ، شايد يكي از شاهزادگان مورثي باشد كه بدون ذكر نمودن لقب نام برده مي شدند . در دست راست اين شخص ، شيء شبيه جام ديده مي شود . نفر سوم ميترادات است كه لقب او در اين كتيبه « پپيس تومينوس » يعني مورد اعتماد شاه مي باشد . در دست وي تصوير نيكه ( الهه پيروزي ) ديده مي شود كه حلقه روبان داري در دست دارد . نفر چهارم كوفاساتس نام دارد كه فاقد لقب است . اين نقش برجسته ها در حقيقت واگذاري قدرت از طرف مهرداد به هر يك از اين بزرگان را نشان مي دهد . متأسفانه قسمت مهم اين نقش برجسته در سده هيجدهم ميلادي خراب شده تا به جاي آن وقفنامه شيخ عليخان زنگنه ، صدراعظم شاه سليمان صفوي كه حاكي از وقف درآمد و عايدات دو دهكده براي مخارج و نگهداري كاروانسراي بيستون مي باشد ، بنويسند . به هر حال مي توان قسمت از بين رفته اين نقش را بازسازي كرد زيرا گرولت يكي از همراهان شاردن ، اين نقش برجسته را در سال 1673 ميلادي طراحي كرده است . نقش برجسته و كتيبه داريوش يكم اين نقش برجسته كه يكي از با ارزش ترين يادگارهاي ادبي و تاريخي ايران است در 30 كيلومتري شمال شرقي شهر كرمانشاه بر روي صخره معروف به بيستون حجاري شده است . از اين كوه در متون تاريخي به نام هاي بغستان به معني جايگاه خدايان ، بهيستان ، بهيستون ، بهستون ، بهستان و بيستون ياد شده است . سنگ نگاره داريوش به طول 6 متر و به عرض 20/3 متر مي باشد . در اين سنگ نگاره ، تصوير داريوش به ارتفاع 78/1 متر در سمت چپ صحنه حجاري شده است . وي تاج كنگره داري بر سر و پيراهن بلندي بر تن دارد . ريش او مجعد به صورت چهار گوش ميباشد . همچنين موهاي مجعدش در پشت سر جمع شده است . او دست راست را به علامت احترام بالا برده و در دست چپش كماني را گرفته است . در اين صحنه ، داريوش پاي چپش را بر روي سينه گئومات مغ نهاده است . در پشت سر دايوش « وينده فره نه » كمان دار و « گئوبروه » نيزه دار ايستاده اند كه از جمله هفت تنانياند كه در براندازي گئومات شركت داشتند . در زير پاي چپ داريوش گئومات مغ بر پشت خوابيده و به علامت التماس ، دست هايش را بالا برده است . پشت سر او نيز صف اسيران كه گردن هايشان با طنابي به يكديگر و دستهايشان از پشت بسته است ، قرار دارد . در بالاي سر هر يك از اين اسيران و در زير تنه گئومات مغ و بر روي دامن اسير سوم نام پادشاه شورشگر كه نقش او نيز آمده و جايي كه در آنجا شورش كرده ، ذكر شده است . برفراز سر اسيران تصوير سمبليكي از اهورا مزدا در حال اهداي حلقه قدرت به داريوش حجاري شده كه داريوش نيز دست راستش به نشانه نيايش اهورا مزدا بلند كرده است . داريوش نخست تنها به نقوش فوق به جزء نقش سكونخا اكتفا كرد . در اين زمان تنها به نقر نبشته اي كوتاه به خط ميخي عيلامي در فضاي بالاي سر خود فرمان داده بود . در اين نوشته داريوش به معرفي خود و اجدادش مي پردازد و در حقيقت با اين نوشته مشروعيت خود را اعلام مي كند . پس از آن شرح فتوحاتش را به خط ميخي عيلامي در سمت راست سنگ نگاره و در مرحله بعد با خط ميخي بابلي در سمت چپ سنگ نگاره نقر مي كند . در مرحله نهايي نيز در زير نقوش برجسته ، شرح فتوحاتش را به خط ميخي و به زبان فارسي باستان نقر مي كند . نوز سنگ تراشان هخامنشي در حال نوشتن خطوط بر سينه كوه بوده اند كه سكاها دوباره سر بر شورش برداشتند ، داريوش در سال 519 پ.م سكونخا شاه سكاها را شكست داد و اين رويداد را بي درنگ به سنگ نبشته اضافه نمود ولي از آنجائيكه جايي براي حجاري تصوير شاه سكايي باقي نمانده بود ، داريوش دستور داد تا بخشي از متن عيلامي را پاك و آن را در سمت چپ قسمت پائين ، كنار متن فارسي باستان از نو نقر كند و به جاي متن عيلامي ، تصوير سكونخا را حجاري كرده اند . در اين سنگ نوشته ، دايوش ابتدا به معرفي خود و اجدادش پرداخته ، سپس شرح واقعه قتل گئومات مغ كه پس از مرگ كمبوجيه سلطنت را غصب كرده ذكر نموده ، پس از آن به شرح جنگ هايي كه بر ضد بزرگان و امراء ياغي كرده مي پردازد و در خاتمه به هر كس كه اين كتيبه بزرگ را محو كند ، لعنت مي كند . نقش برجسته گودرز در قسمت شرقي نقش برجسته مهرداد دوم ، بر روي همان صخره نقش گودرز دوم ( 51 ـ 46 م ) همراه با كتيبه اي به خط يوناني حجاري شده است . در اين نقش برجسته صحنه پيروزي گودرز دوم را بر رقيبش مهرداد نشان مي دهد . براساس نوشتههاي تاسيت مورخ ارمني ، مهرداد يكي از شاهزادگان پارتي ، كه در دربار كلاوديوس امپراتور روم پرورش يافت به تشويق امپراتور براي تصاحب تاج و تخت به ايران لشكر كشيد ولي مغلوب گودرز دوم شد . شخصيت اصلي اين صحنه ، گودرز مي باشد كه سوار بر اسب ، با نيزه اي بر دشمن حمله كرده و او را از اسب سرنگون كرده است . در بالاي سر گودرز الهه نيكه در حال پرواز مي باشد و تاج گلي در دست گرفته است . در پشت سرشان يك سوار نيزه به دست خيز برداشته است و در پائين آن سوار ديگري ديده مي شود . اين نقش برجسته داراي كتيبه اي به خط يوناني مي باشد . مضمون كتيبه به نوشته جكسن چنين است : « مهرداد پارسي … گودرز شاه شاهان پسر گيو خرابه هاي دوره ساساني كاروانسراي كهنه در موقعيت جغرافياييN.34?,22?,55? و E.47?,26?,0? ارتفاع 1400 متري از سطح دريا در پاي صخره عظيم كوه بيستون و بر كنار شاهراه تاريخي ( جاده شاهي , جاده ابريشم و يا همان راه عتبات عاليات) بقاياي يك بناي نيمه مخروبه بر جاي مانده است كه با عنايت به وجود سر ستونهاي منقوش شبه كرنتي آن كه تصاويري از ايزدان و پادشاهان ساساني بر آن نقر گرديده، از قديم الايام توجه بسياري را بخود جلب نموده بود . شايد اولين پژوهش دقيق و علمي را صرفنظر از اشاراتي كه برخي از مورخان و سياحان نسبت به اين اثر نگاشته اند را مربوط به بررسيهاي دقيق ماكسيم سيرو بدانيم كه در سال 1959 اين بنا را بعنوان يك عمارت دوره ساساني مورد بررسي قرار داد . كاوشهاي علمي بعدي در اين بنا توسط لوشاي آلماني در سالهاي 74 – 1965 ميلادي آغاز گرديد .كه اين امر با جابجايي روستاي بيستون مصادف بود كه قسمت عمده بنا را پوشانده و اغلب خسارات زيادي به آن وارد نموده بود و هنوز هم بقاياي برخي ديواره هاي اين روستا بر روي بافت معماري قديم بر جاي مانده است . مطالعات نشان داد كه بناي مذكور مربوط به يك كاخ ناتمام در اواخر دوره ساساني ( خسرو II) است كه البته در ادوار بعدي دخل و تصرفاتي بر روي آن بوجود آمده است . از مهمترين تغييرات ايجاد شده در اين بنا مي توان به بقاياي كاروانسرا و مسجد ايلخاني اشاره نمود كه اين آثار با استفاده از آجرهاي خاص دوره ايلخاني و بر روي فونداسيون بجاي مانده از دوران ساساني ساخته شد . به نظر مي رسد كه آثار مذكور نيز بعدها توسط زلزله اي مهيب تخريب شده كه آثار آن هنوز ديده مي شود . بعد از آن دوران با ساخت كاروانسراي بزرگ شيخ عليخاي در چند صد متري اين بنا عليرغم استفاده زيادي كه از مصالح اين بنا در ساخت كاروانسراي جديد به عمل آورد لكن از آن پس اين بنا بصورت يك مخروبه كه تحت اشغال روستا در آمد، قرار گرفت , كاوشهاي بعدي در اين بنا در سالهاي 7 – 1976 ميلادي توسط آقاي رهبرانجام شد وپس از يك وقفه طولاني 22 ساله بارديگر توسط ميراث فرهنگي كرمانشاه از سر گرفته شد . طي حفريات اخير با توجه به تغيير بافت محل و جابجايي جاده اسفالته سابق پلان حياط غربي بنا بصورت كامل و براي اولين بار ارائه گرديد . سبك و اسلوب معماري ساساني همانند پشتيبانهاي منظم در فواصل معين و استفاده از حروف و علايم حجاران در برخي از سنگهاي تراش در اين بخش ديده مي شود . اين بنا در نزد اهالي به نام كاروانسراي كهنه معروف مي باشد . اسمي كه شايد بخاطر تميز آن از كاروانسراي ديگر ( كاروانسراي صفوي كناري) به كار مي رفته است . غار خر (مرخرل ) در نزديكي شهر كوچك بيستون , بر دامنه كوه بيستون ومشرف بر رودخانه هاي گاماسياب و دينور آب غار عميقي به طول 27 متر واقع است كه به نام غار خر يا به لهجه محلي « مرخرل» ناميده مي شود . اين غار درسمت شمال شرقي غار شكارچيان و مشرف بر آن است و براي دستيابي بدان مسيري در حدود 500 متر را مي بايست در دامنه ارتفاعات طي نمود . اين غار در موقعيت عرض جغرافيايي N.34?,23?,22? و طول جغرافيايي E.47?,26?,5? واقع است . اين غار در تابستان 1965 ميلادي (1344 شمسي ) بوسيله كايلريانگ و فيليپ اسميت شناسايي شده و در همان سال فليپ اسميت گمانه اي به ابعاد 1*2 متر نزديك دهانه غار حفر كرد كه حفاري تا عمق 51/5 متر ادامه داده شده . آثار بدست آمده از اين گمانه آزمايشي كه هيچگاه به سطح خاك بكر نرسيده به ترتيب از قديم به جديد با خراشنده ها و تيغ هاي ضخيم , دوره براودستي يا دوره زبرين (بالايي) پارينه سنگي جديدبا قلم هاي حكاكي , تراشنده ها و تيغ هاي كولدار و دوره زارزي يعني دوره فراپارينه سنگي , با ريز تيغه هاي مشخصه اين دوره. آثار بالاي اين لايه معرف دوران نو سنگي بدون سفال و نوسنگي با سفال بودند . سفالهاي دوره نو سنگي با سفال بسيار خشن بودند كه شاموت آنها كاه خرد شده بود و به سفال پوك شهرت دارند . جديدترين آثار بدست آمده از غار خر متعلق به زمان ساسانيان است. بقاياي استخواني بدست آمده از غار خر براي تعيين هويت به آزمايشگاه فرستاده شدند كه با توجه به گزارش لايه نگاري همراه آنها ترتيب قرار گرفتن ادوار مختلف در اين غار را مي توان به ترتيب چنين بيان نمود . گوردخمه هاي اسحاق وند اين گوردخمه ها در 25 كيلومتري جنوب غربي هرسين ، در شمال شرقي روستاي ده نو واقع شده اند . نام اين گوردخمه ها برگرفته از روستايي به نام اسحاق وند مي باشد كه در شمال اين گوردخمه ها قرار گرفته است . در ميان اهالي محل گوردخمه هاي مورد بحث به فرهاد تاش معروف اند . اين مجموعه شامل سه گوردخمه مي باشد كه گوردخمه سمت راست بالاتر از دو گوردخمه ديگر قرار گرفته است . گوردخمه سمت چپ به شكل تاقچه اي به عمق 85 سانتي متر و عرض 10/2 متر است . گوردخمه وسطي به عمق 75/1 متر و عرض 63/1 سانتي متر ميباشد . گوردخمه سمت راست نيز به عرض 10/2 متر است . اطراف هر يك از اين گوردخمهها قاب بندي شده است . در بخش فوقاني گوردخمه وسطي تصوير مردي به حالت تمام قد به ارتفاع 87/1 متر و با چهره اي نيم رخ حجاري شده است . اين شخصيت لباس چين دار بلندي پوشيده است . وي دست هاي خود را به حالت نيايش در جلو صورت قرار داده است . در مقابل او مشعلي به ارتفاع 83 سانتي متر قرار دارد . پس از آن نيز آتشداني به ارتفاع 94 سانتي متر مشاهده مي شود . در پشت اين آتشدان ، شخصيتي به ارتفاع 80 سانتي متر حجاري شده كه دستهايش را بلند كرده و از پشت شيء را گرفته است . زماني اين گوردخمه ها را به دوره ماد نسبت مي دادند ولي امروزه در مورد زمان ساخت آنها اختلاف نظرهايي وجود دارد . بطوريكه هرتسفلد آنها را به دوره هخامنشي نسبت داده و معتقد است كه گوردخمه وسطي قبر گئومات مغ مي باشد . اگر چه عده اي ديگر نيز اين گوردخمه را متعلق به دوره هخامنش مي دانند ولي در انتساب آن را به گئومات مغ بي پايه و اساس مي دانند . در پژوهش هاي اخير نيز اين گوردخمه ها را به دوره سلوكي نسبت داده اند كه در زمان اشكانيان نقش آتشدان و پيكره شخصيتي كه هر دو دست هايش را بلند كرده و از پشت شيء را گرفته حجاري شده است . گوردخمه برناج در موقعيت عرض جغرافيا يي N.34?,28,30 و طول E.47?,24,20 جغرافيايي و ارتفاع متري از سطح دريا در محل ورودي روستاي برناج و به فاصله 700 متري از ضلع جنوبي جاده بيستون دينور در محل دور راهي به روستاي برناج گوردخمه اي باستاني قرار دارد كه در محل به نام فرهاد كن ناميده مي شود .اين دخمه بر روي صخره هاي آهكي كوه محل و رو به سمت جنوب به صورت مكعب مستطيل تراشيده شده است . عرض دهانه دخمه كه در ابتدا بصورت حاشيه تراشيده شده حدودا" 90 cm و ارتفاع آن 110 cm و عمق آن 120 cm مي باشد . و فضاي داخلي آن نسبت به دهانه حدود 10 cm گودتر مي باشد . فاقد هر گونه تزئين خاص مي باشد موقعيت كلي آن و مقاطع .پلان و نماي اثر در حال حاضر وضعيت حفاظتي اين اثر مطلوب لكن ساخت يك منزل مسكوني جديد الاحداث در حريم گوردخمه تا حدودي منظر آن را دگرگون نموده است جاي دارد تا قبل از ساخت و سازهاي ديگر حريم منظري اثر حداقل تا محل جاده دسترسي آن كه به روستا منتهي مي شود حفظ گردد . بهترين راه دستيابي تپه از طريق جاده خاكي روستاي برناج منشعب از جاده آسفالته بيستون – دينور ممكن مي باشد . با توجه به سادگي و كوچكي اثر و مقايسه با ديگر نمونه هاي مشابه مي توان اين اثر را گور دخمه اي از دوران ساساني دانست كه فاقد تزئين خاص بوده و نمونه كوچكتر آن قبلا" در محوطه پارتي بيستون به فاصله 7 كيلومتري محل شناسايي شد . مالكيت اين اثر در حال حاضر متعلق به منابع ملي مي باشد . گوردخمه شمس آباد اين گوردخمه در 19 كيلومتري گوردخمه هاي اسحاق وند بين روستا شمس آباد و سرخه ده در كنار چپ رودخانه گاماسياب قرار گرفته است . اين گوردخمه نيز همانند گوردخمه هاي اسحاق وند به صورت تاقچه اي است كه اطراف آن را قاب هايي تراشيده شده است . گوردخمه مورد بحث به عرض 2 و عمق 75/1 متر است . ورودي اين گوردخمه به عرض 10/1 متر و ارتفاع دهانه آن 85 سانتي متر مي باشد . ارتفاع كف گوردخمه تا بلندترين نقطه سقف 20/1 متر مي باشد . از نظر گاهنگاري زماني ساخت اين گوردخمه را نيز متعلق به دوره ماد مي دانستند ولي امروزه آن را به دوره هخامنشي نسبت مي دهند . استودان ساساني مشرف بر محوط پارتي بيستون و مشرف بر مجسمه هركول بقاياي يك استودان سنگي از دوران ساساني مشاهده مي گردد.اين اثر قابل قياس با آثار مشابه خود از دوران ساساني است و با معتقدات تفكرزردشتي در عدم به خاك سپاري مردگان انطباق دارد. |