معرفی وبلاگ
سلام ،‌ خوش آمديد . در اين وبلاگ موضوعات زير مطرح مي شوند : اطلاعات ايران شناسي (معرفي شهرهاي ايران به تفكيك هر استان) - تاريخ ايران - ادبيات ايران زمين - جغرافياي ايران - گالري تصاوير و ... منابع وبلاگ => نرم افزار مرز پر گهر - سايت هاي : نماي ايران ، كتاب اول ، ساجد ، سازمان ميراث فرهنگي استان اصفهان ، پارست ، مؤسسه مطالعات تاريخ معاصر ايران ، گنجور دات نت
لينك دوستان
دسته
آرشیو
آمار وبلاگ
تعداد بازدید : 1479061
تعداد نوشته ها : 1100
تعداد نظرات : 27
Rss
طراح قالب

موسسه تبيان - ايران شناسي

Translate
لينك دوستان تبياني
پيج رنك

فريماني‌ها مردماني متدين، سخت كوش، پاك انديش، مهمان دوست و مهمان نوازند. جمعيت شهرستان فريمان در سرشماري عمومي نفوس و مسكن سال 1375 هـ . ش، 77.555 نفر بوده است، كه از اين شمار 39.061 نفر مرد و 38.494 نفر زن بوده اند. مهم‌ترين دلايل رشد شهر، وجود سد فريمان در حدود 10 كيلومتري غرب شهر و نيز احداث كارخانه قند در مجاورت شهر است. وجود زمين‌هاي حاصل‌خيز در دوره‌هاي‌مختلف اسباب رشد شهر را فراهم ساخته است چنان‌كه كشت چغندر قند در زمان حاضر اقتصاد شهر را مشخصاً تحت تأثير قرار داده است. مهم‌ترين صنايع دستي اين شهرستان فرش بافي، قاليچه و گليم و كرباس بافي، پارچه هاي ابريشمي، شال گردن، جوراب، دست‌كش، تكه دوزي روي لباس است. صنايع دستي فريمان از ديرزمان داراي اعتبار و شهرت بوده و تنوع زيادي در آن ديده مي‌شود.
از مهم‌ترين صنايع دستي شهرستان فريمان فرش‌بافي است. فرش‌بافي بيش تر روي قاليچه متمركز شده و جنبه صادراتي دارد. گليم بافي نيز از هنرهاي دستي پيشين مردم فريمان به ويژه در نواحي عشايري و روستايي است در بيش‌تر نقاط گليم را پلاس مي گويند بافت آن به وسيله كارگاه‌هاي افقي و در روي زمين است به واسطه رونق فرش‌بافي، گليم بافي، و تهيه نمد، رنگرزي هم رونق دارد. گليم مرغوب از پشم و گونه نامرغوب آن از ر شته پتوهاي كهنه با رنگ آميزي استفاده مي شود. جوراب بافي و بافت ديگر لباس هاي گرم نيز از ديگر صنايع دستي شهرستان فريمان است.هم‌چنين‌ درنقاط‌مختلف اين شهرستان كارگاه‌هاي پارچه بافي سنتي به تهيه كرباس، چادرشب و ملحفه و بافت كرباس هاي سفيد و ظريف نيز مشغول هستند.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
واژه فريمان از دو پاره «فر» و «مان» تشكيل شده است. فر، كه ريشه اوستايي و پهلوي دارد، به معني جلال، شكوه و فروغ خدايي است. مان، صيغه امر از فعل ماندن است. بنابراين واژه فريمان، كه شامل دو پاره فري و مان است، يعني باشكوه و جلال بمان. شهر فريمان تا سال 1313 هـ . ش، آبادي اي كوچك و محل زندگي طايفه هاي بربري و تيموري بوده است.

مشخصات جغرافيايي
شهرستان فريمان، با پهنه اي حدود 2350 كيلومتر مربع در خاور خراسان، از سوي شمال و باختر به شهرستان مشهد، از خاور به شهرستان تربت جام، و از جنوب به شهرستان تربت حيدريه محدود است. شهرستان فريمان توسط كوه هاي بلند احاطه شده است، كه بلندترين آن در خاور، كوه دال و در باختر كوه يخ آبي و در جنوب، كوه هاي وقاري است. شهر فريمان، در سر راه تربت جام - تايباد - اسلام قلعه قرار دارد. آب و هواي شهرستان فريمان معتدل است.

شهرستان كاشمر، با پهنه‌اي حدود 5 هزار كيلومتر مربع، در باختر خراسان رضوي قرار گرفته است. جمعيت شهرستان كاشمر در سرشماري عمومي نفوس و مسكن 1375 ه.ش، 186765 نفر بوده است، كه از اين شمار 92475 نفر مرد و 94290 نفر زن بوده اند. كاشمري ها متدين، زحمت كش و علاقه مند به زادگاه خود هستند. به آداب سنتي نياكان خود پاي بندند و به سالخوردگان و بزرگان احترام بسيار مي گذارند. قالي‌بافي، زيلوبافي، گيوه بافي، تهيه پارچه هاي دست‌باف و بافتن چادرشب ابريشمي مهم‌ترين صنايع دستي اين شهرستان را تشكيل مي‌دهند.قالي بافي كاشمر چه از نظر كميت و چه از نظر كيفيت داراي شهرت خاصي بوده و عوايد حاصله از ان بالاترين رقم اهالي را تشكيل مي دهد.قالي و قاليچه بافت اين شهرستان بيش‌تر پشمي و داراي طرح‌هاي كاشمري و كاشاني و نقش‌هاي زيرخاكي، لچك، ترنج، اسكيمي، تخت جمشيد، درختي، سه كله (قاليچه)، چهار رقصي، طرح و تركمني (قاليچه) و گل‌توره اي ( قاليچه) هستند. آرامگاه‌مدرس، باغ‌مزار، برج‌كشمير، تپه باستاني‌كندر، چند باب آسياب در دامنه‌كمر باغ دشت، سد شاهي در كوه سرخ و ريوش، سد عضدالدوله در شمال آبادي كاشمر، سيد مرتضي در 5 كيلومتري شمال كاشمر،
قلعه‌آتشگاه،قلعه‌پسر، قلعه دختر و مسجد جامع برخي از مكان‌هاي ديدني و تاريخي شهرستان كاشمر را تشكيل مي‌دهد
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
كاشمر و ترشيز پيشين، از گذشته هاي دور تا كنون دچار دگرگوني و تغيير نام شده است. در بررسي نام اين شهر به بيش از بيست نام برخورد شده است، كه با يك جمع بندي مي توان تمامي آن ها را در واژگان «كاشمر»، «ترشيز»، «بست» و «سلطان آباد» خلاصه كرد. بدين گونه واژه كشمر، كه مي تواند به معناي آغوش مادر گرفته شود، با گذشتن از شكل هاي كيشمر و كشمار، سرانجام به گونه كاشمر در آمده و در همين صورت بازمانده است. از سوي ديگر فرهنگ نگاران، كاشمر را گونه كامل شده «كاخجر»، «كاشخر» و «كاشغر» دانسته اند و بر اين باورند، كه «كاش» برگردانيده شده «كاج» است و «كاخجر»، ياد آور سرو بزرگ و سرشناس اين سرزمين است.

بنا بر روايتي در محلي كه اكنون كاشمر خوانده مي شود، بين گشتاسب كياني و زرتشت پيامبر ديداري روي داده است. چون گشتاسب كياني، دين بهي را پذيرفت، زرتشت نخستين آتشگاه خود را در قلمرو حكومت كياني پي ريخت و در جلو در اين آتشكده، درخت سروي را كه تبار بهشتي داشت، با دست خويش كاشت تا همين سرو را بر ايمان شاه گواه بگيرد. بر هر برگ اين سرو نام گشتاسب نقش بسته بود و چون درخت بالا گرفت، شاه نيز بر گرد سرو مينوي، تالار بزرگي ساخت تا نگهدار حرمت سرو باشد.
كشمر در 31 هـ . ق، به دست مسلمانان افتاد. پيروان زرتشت، كه حاضر به پذيرش جزيه نبودند، در نيمه دوم سده 8 م، در حالت جنگ و گريز، اين ناحيه را ترك كردند و خود را به بندر جاسك، و درياي مكران ( درياي عمان) رسانده سپس با گذشتن از درياي مكران به كرانه هاي گجرات، از جمله بندر سورات و بمبئي رفتند. خراسان، (از جمله ترشيز) در دو سه سده نخستين اسلام،‌ بين امراي طاهري، چون رافع بن هرثمه ( در گذشته 284 هـ . ق ) و امراي صفاري، مانند احمد بن عبدالله ( كشته شده 268 هـ . ق) و ابوطلحه منصور سركب، دست به دست گشت. در سال 438 هـ . ق، هنگامي كه حسن صباح، پيشواي اسماعيليان، در الموت استقرار يافت، دستيار مومن خويش، حسين قايني را، كه از پيش حكومت ترشيز و قهستان را داشت، به عنوان داعي به كاشمر فرستاد. در سال 520 هـ . ق، وزير سلطان سنجر سلجوقي، ترشيز را محاصره و چپاول كرد. ابن اثير و ياقوت حموي، چيره گي اسماعيليان را بر ترشيز، بين سال هاي 520 تا 530 هـ . ق، دانسته اند. لشگريان هلاكوخان نيز در تون و ترشيز چپاول و كشتار بسيار كردند.
اميران قهستان و ملوك سيستان، گه گاه ترشيز را به قلمرو خود مي افزودند. سربداران نيز حكومت خود را از جام تا دامغان و از خبوشان تا ترشيز،‌ گسترش دادند و خواجه علي مويد ( 766- 788 هـ . ق ) نيز كه آخرين آن ها بود، ولايت هاي قاين، طبس، ترشيز و قهستان را به قلمرو خود افزود و اين جايگاه تا سال 782 هـ . ق، كه خواجه علي به تيمور لنگ پيوست، ادامه داشت. تيمور لنگ، ترشيز را در سال 784 هـ . ق، به سازش گشود. از آن پس، شاهان و شاهزاده گان تيموري تا اوايل سده 10 هـ . ق، ترشيز را در اختيار داشتند. آخرين آنان، يعني سلطان حسين ميرزا بايقرا، تا سال 910 هـ . ق، خراسان را در دست داشت. پس از او چندي اوزبك ها به رهبري محمد خان شيباني، بر خراسان چيره شدند. از اين زمان تا استقرار كامل صفوي، ترشيز را گاه حاكمان اوزبك و گاه سرداراني از طايفه هاي صفوي، چون شاملو و استاجلو، اداره مي كردند. در اواخر حكومت شاه تهماسب، ترشيز در دست محمود خان صوفي اوغلي بود و در روزگار محمد شاه صفوي، نخست ترشيز را به همان محمود خان دادند، و سپس شاه علي سلطان افشار حاكم كاشمر گرديد.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان كاشمر، با پهنه اي حدود 5 هزار كيلومتر مربع، در باختر خراسان، از نظر جغرافيايي در 35 درجه و 11 دقيقه پهناي شمالي و 58 درجه و 27 دقيقه درازاي خاوري و بلندي 1215 متر از سطح دريا قرار دارد. اين شهرستان از سوي شمال به شهرستان هاي نيشابور و سبزوار، از باختر به شهرستان برداسكن، از خاور به شهرستان تربت حيدريه و از جنوب به شهرستان هاي گناباد، فردوس و طبس محدود است. هواي كاشمر معتدل و خشك بوده و بيش ترين درجه حرارت در تابستان ها 38 درجه بالاي صفر و كم ترين آن در زمستان ها، 3 درجه زير صفر است. ميانگين بارندگي ساليانه كاشمر 180 ميلي‌متر گزارش شده است.

 

مساجد و مدارس مذهبي شهرستان كاشمر

مسجد جامع كاشمر
در روزگار حكم‌راني عبدالعلي‌خان، رييس خاندان عرب ميش مست در ترشيز ، يعني سال 1213 هـ.ق. تركيب اصلي مسجد جامع كاشمر از آجر ساخته شده است. بخشي از ايوان و محراب را با كاشي معرق آراسته‌اند. بالاي محراب مقرنس كاري‌هايي از گچ سفيد و رنگين به چشم مي‌خورد و تاريخ 1213 هـ.ق در محراب و ايوان مسجد ديده مي‌شود.

 

آرامگاهها،امامزاده ها و زيارتگاهها در شهرستان كاشمر

باغ مزار كاشمر
زيارتگاه و بارگاهي كه در باغ مزار كاشمر بنا شده است به حضرت حمزه فرزند موسي‌ بن جعفر (ع) منسوب است. پادشاهان صفوي كه خود را از اولاد حمزة بن موسي (ع) مي‌دانستند،‌ در آباداني مجموعه مزار كوشيده‌اند

 

بندها و پلها در شهرستان كاشمر

بند شش طراز كاشمر
اين سد در 25 كيلومتري غرب كاشمر قرار گرفته و از جاده اصلي در حدود 5 كيلومتري فاصله دارد. در خصوص تاريخ ساخت سد ، اطلاع دقيقي در دست نيست ؛ اما با توجه به روايت‌هاي مختلف و هم‌چنين شيوه ساختماني سد كه با ديگر سدهاي منطقه از لحاظ آبگيري متفاوت است ، به نظر مي‌رسد كه از آثار دوره غزنوي باشد. ديواره سد از سنگ شكسته رودخانه و ملات آهكي ساخته شده است . طبقات رويي سد سست شده ؛ ولي طبقات زيرين آن بسيار سخت است. شيوه آبگيري از اين بند ، با ساير بندهاي قديمي اختلاف دارد. در طرف «سرآب» ، دو برج آبگير در مجاورت يكديگر در بدنه سد قرار دارد كه آب از پايين يك برج داخل شده و به وسيله مجرايي افقي وارد چاه ديگر مي‌شود و از آنجا به خارج جاري مي‌شود. ظاهراً اين نوع آبگيري،‌ شيوه قديمي‌تري بوده كه با ساير سدها تفاوت فاحشي دارد. آب‌هاي طغياني رودخانه ظاهراً از روي سد عبور مي‌كرده و به بستر رودخانه مي‌ريخته است و شايد همين مسأله باعث شكستن بخش پاييني سد شده است. طول تاج اين سد 35 و ارتفاع آن حدود 25 متر است و از نظر ساختماني، از نوع سدهاي وزني است. ظرفيت مخزن سد را مي‌توان در حدود 2 ميليون متر مكعب تخمين زد كه بخشي از آن با رسوبات رودخانه‌اي انباشته شده است. در صورت تعمير سد مي‌توان از آن بهره برداري كرد. از جمله ويژگي‌هاي جالب توجه سد شش طراز ، آب پخشان آن است كه به فاصله 5 كيلومتري جنوب آن قرار دارد. اين آب پخشان كه با مصالح بنايي ساخته شده است ، آب خروجي از سد را به شش قسمت مساوي تقسيم كرده و از طريق كانال‌هايي به جهات مختلف انتقال مي‌دهد. از اين آب‌ها، پنج روستاي فرده، حسين آباد، كندر، ارقا و جابوس استفاده مي‌كنند؛ ده كندر از دو نهر حق آبه مي‌برد. ظاهراَ وجه تسميه شش طراز نيز به جهت همين آب پخشان است.

 

قلعه ها ، برجها و آتشكدها در شهرستان كاشمر

برج علي‌آباد كاشمر
در روستاي علي آباد در 42 كيلومتري كاشمر، بنايي بر روي قلعه‌اي به نام كوشك ساخته شده است . معماري اين مناره آجري به شيوه برج رادكان قوچان است. شكل مناره مانند برجي است كه منظره خارجي آن از چهل و هشت ترك آجري تشكيل شده است و دوازده قالب آجري مزين به اشكال لوزي دارد. در حد فاصل ستون‌هاي بدنه برج و گنبد آن تزيينات قطارسازي با كاشي‌هايي به رنگ فيروزه‌اي تعبيه شده است. گنبد آجري آن مخروطي شكل و دو پوشه است. پوشش اول داراي روزني است كه نور را به داخل بنا هدايت مي‌كند ، پوشش دوم بسيار بلندتر از پوشش نخستين است. در بالاي گوشواره مقرنس كاري زير گنبد ، شيارهايي باريك و با انتهايي پهن‌تر وجود دارد. اين شيارها بيست و چهار عدد مي‌باشند. ارتفاع گنبد بنا 18 متر است و شكل داخلي آن ، 8 گوش است . محيط داخلي آن 22 متر و محيط خارجي آن 442 متر است . زمان ساخت اين مناره را در مقايسه با ميل رادكان در حدود قرن هفتم هجري قمري مي‌دانند. سر در برج به شكل ايوان اتاق داري است كه در اصل داراي كتيبه‌اي بوده است. در سطح فوقاني ميان حجره‌هاي طبقه دوم ، آثار گچبري وجود دارد و اكنون قسمت مختصري از آن باقي مانده است . اين اثربا شماره 127 در زمره آثار تاريخي به ثبت رسيده است.
مناره فيروزآباد كاشمر
مناره كاشمر يا فيروزآباد كه با آجر ساخته شده است، داراي كتيبه‌اي به خط كوفي و متعلق به اواخر قرن هفتم هـ.ق. است. قسمت اصلي بدنه برج با آجرهاي ساده و به شكل زيبايي كه به اصطلاح معماري « هفت و هشت » ناميده مي‌شود؛ زينت يافته است. در روي مناره روزنه‌اي تعبيه شده است و درداخل مناره آُثار پلكاني ديده مي‌شود. ارتفاع مناره، در حال حاضر 18 متر است . به احتمال خيلي زياد در گذشته بلندي آن بيش‌تر از امروز بوده است.
برج كشمر كاشمر
آرامگاه يا برج كشمر بر روي قلعه‌اي به نام كوشك ساخته شده است. معماري آن به شيوه برج اردكان است . گنبد آجري آن، مخروطي شكل و دو پوشه است. بلندي گنبد 18 متر و شكل دروني بنا ، هشت گوش است.

قلعه آتشگاه كاشمر
اين قلعه دردوازده كيلومتري شمال غربي كاشمر واقع شده است و از حجاريها و تصاوير مختلف موجود در آن چنين برمي‌آيد كه سابقاً بناي با اهميتي بوده است . در جوار آتشكده غاري بزرگ وجود دارد كه نزديك در ورودي آن پيكره يك سرباز سواره با نيزه حجاري شده است و از آثار دوره ساساني است.

شهرستان تربت‌حيدريه در مركز استان خراسان‌رضوي واقع‌شده است. اين شهرستان در سرشماري عمومي نفوس ومسكن 1375 هـ . ش، 339،240نفر بوده است. مردم‌تربت حيدريه متدين و سخت كوش بوده و از نژاد آريايي هايي هستند. آن‌ها از گذشته هاي دور در اين منطقه ساكن شده‌اند و به آب و خاك و شهروندان خود علاقه‌مند هستند. زبان مردم تربت حيدريه فارسي است به گويش محلي تربتي سخن مي گويند.
بيش ترآن ها مسلمان و پيرو مذهب‌شيعه‌جعفري‌ هستند. مهم‌ترين‌صنايع‌دستي‌ شهرستان‌ تربت‌حيدريه ‌را‌ فرش‌بافي، پشم‌ريسي، نمدمالي، ابريشم كشي، ابريشم تابي و شعر بافي تشكيل مي‌دهد. شعربافي يا دست بافي در شهرستان تربت حيدريه رايج است. اين هنر‌ از گذشته‌هاي دور يكي از مشاغل صنعتي بوده و به گونه‌ي خانگي و كارگاهي ديده مي‌شود. كارهاي برك بافي، فرت بافي، ابريشم بافي را مي توان در اين رده به شمار آوردكه‌مهم‌ترين توليد آن‌حوله، چادرشب، بقيچه، پوشاك زنانه محلي، روميزي و رخت‌خواب پيچ است. ابريشم كشي نيز در شهرستان تربت حيدريه به ويژه در دهستان بايگ موفق بوده و پيله هاي توليدي منطقه و يا خريداري شده از گيلان و مازندران به روستاي بايگ آورده مي‌شود و در بيش‌تر خانه هاي اين روستا با استفاده از دستگاه‌هاي ابريشم كشي (چرخانه) تبديل به نخ ابريشم مي شود.اين هنر تنها در روستاي بايگ تربت حيدريه براي حدود 1200 خانواده روستايي اشتغال با درآمد كافي به وجود اورده است. پيله‌هاي خريداري شده از نقاط دور در اين روستا ابريشم كشي شده و به شهرهاي فرش‌بافي مانند: كاشان، اصفهان، نايين، كرمان … فرستاده مي‌شود. نمدمالي نيز از هنرهاي دستي پررونق استان خراسان رضوي به ويژه تربت حيدريه است نمد در اصل گونه‌اي فرش است كه از پشم تهيه مي‌شود و از رخنه رطوبت و سرما به خوبي جلوگيري مي شود. نمد در گونه‌هاي گوناگون براي مصرف‌هاي گوناگون و نقش هاي رنگارنگ آماده مي‌شود مانند: سراندازي، سرعلمي، فرليك (خليك) براي چوپان، روانداز اسب و شتر، نمد كردي، چهار عينه (چارينه).
آرامگاه‌دژتربت، آرامگاه شاه سنجان، آرامگاه شيخ ابوالقاسم كردكاني، آرامگاه قطب، بناهاي اسحاق‌خان، بي‌بي حسينيه، حوض انبار (شير چهارسو)، خرابه هاي جيزد، رباط بي‌بي، رباط شريف، مزار بوري آباد، مسجد جامع پيشين و مسجد جامع رشتخوان از جمله مكان هاي تاريخي و ديدني شهرستان تربت حيدريه به شمار مي روند.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان تربت حيدريه، با پهنه اي حدود 23.888 كيلومتر مربع، در شمال استان خراسان رضوي،‌ از نظر جغرافيايي در 35 درجه و 16 دقيقه پهناي شمالي و 59 درجه و 14 دقيقه درازاي خاوري و بلندي 1370 متري از سطح دريا قرار دارد. اين شهرستان از شمال به شهرستان هاي‌فريمان، مشهد و نيشابور، از باختر به شهرستان كاشمر، از خاور به شهرستان هاي تربت جام، تايباد و خواف و از جنوب به شهرستان هاي خواف و گناباد محدود است. آب و هواي اين شهرستان، در بخش هاي كوهستاني سرد و معتدل و در نواحي جنوب باختري نيمه بياباني است. راه هاي دسترسي به اين منطقه عبارت اند از:
- راه آسفالته تربت حيدريه – مشهد، به درازاي 140 كيلومتر
- راه‌ آسفالته تربت حيدريه – كاشمر به درازاي 76 كيلومتر
- راه شني تربت حيدريه – شهر نو، به درازاي 115 كيلومتر
- راه شني تربت حيدريه – صنوبر، به درازاي 20 كيلومتر
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
تربت حيدريه از گذشته هاي دور تا كنون «زاوه»، «تربت زاوه»، «تربت»، «تربت حيدري»، «تربت حيدريه» و «تربت اسحاق خان» ناميده شده است. «زاوه» شهر و مركز دشتي است كه به تربت حيدريه سرشناس است. اين شهر تا روزگار مغول و چندي پس از آن نيز، زاوه ناميده مي شده است. «زو» نام پسر تهماسب پيشدادي است كه به معني دريا و شكاف نيز آمده است. «uzava» در اوستا به معني ياري كننده است. بر اين اساس مي توان دريافت كه در گذشته همانند امروز، در ناحيه زاوه، آب زيرزميني و روي زميني بسياري وجود داشته است. از اين رو مي توان گفت‌كه واژه «زاوه» به معني محلي آب خيز، سرزميني پر آب و دشتي بر روي سفره بزرگ آب است. زاوه در روزگار مقدسي (375 هـ . ق) روستايي بيش نبود. بعدها شهري زيبا در آن جا بنا نهاده شد و آن شهر را نيز، زاوه خواندند. پس از آن به دليل به خاك سپردن قطب الدين حيدر - عارف سرشناس ابتداي قرن هفتم هجري قمري و بنيان گذار فرقه حيدري - در اين محل، شهر را به نام آرامگاه او«تربت زاوه»،‌ «تربت حيدري» و «تربت حيدريه» ناميدند.

تربت حيدريه، پيش از اسلام از شهرهاي معتبر ساساني بوده و از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است. اين شهر در 31 هـ . ق، به دست عبدالله بن عامر گشوده شده به دست مسلمانان افتاد. پس از آن، صفاريان و سپس سامانيان بر خراسان، از جمله تربت حيدريه دست يافتند. اين شهر در زمان قطب الدين حيدر، يعني در سده 6 و اوايل سده 7 هـ . ق گسترش يافت، اما در اثر يورش مغول به ايران و هم چنين در سده 8 هـ . ق با يورش تيمورلنگ آسيب زيادي ديد. در اوايل دوران صفوي، خراسان از جمله تربت حيدريه، دچار فتنه اوزبكان قرار گرفت، تا اين كه در 910 هـ . ق، شاه اسماعيل به خراسان لشگر كشيد و تاخت و تاز اوزبك ها با كشته شدن شاهي بيگ پايان يافت. پس از درگذشت شاه اسماعيل در 930 هـ . ق، اوزبك ها بار ديگر نا آرامي هايي را در اين ناحيه به وجود آوردند كه سال ها به درازا كشيد. در 1007 هـ . ق، شاه عباس اوزيك ها را تا آمودريا پس نشانده امنيت و آرامش نسبي را به اين ناحيه باز گرداند. در اواخر اين دوران، اوزبك ها و افغان ها به سرزمين هاي خاوري ايران، از جمله ناحيه تربت حيدريه دست انداختند. نادرشاه افشار پس از به دست گرفتن حكومت ايران، اوزبك ها و افغان ها را از ايران بيرون راند.

 

مساجد در شهرستان تربت حيدريه

مسجد جامع رشتخوار تربت حيدريه
اين بنا در خارج از شهر رشتخوار از توابع تربت حيدريه در كنار جاده تربت حيدريه به خواف واقع شده و امروزه به صورت نيمه ويراني درآمده است. در خصوص تاريخ ساخت اين مسجد اطلاعي دقيقي در دست نيست. اما با توجه به شيوه معماري و تزيينات آجر كاري و مشابهت آن با ديگر مساجد منطقه خواف مي توان فرض كرد كه از آثار دوره سلجوقي يا خوارزمشاهيان است. بقاياي مسجد مزبور شامل گنبد خانه اي نسبتا بزرگ ايوان وسيع شبستان و صحن است. گنبد خانه تنها بخشي از بناست كه محفوظ تر بر جاي مانده است. طرح گنبد خانه در پايين مربع مستطيلي است كه در قسمت فوقاني با گوشه سازي به كثير الاضلاعي تبديل گشته و گنبدي آجري در آن استوار شده است.
سطح بيروني گنبد به شكل پلكاني است و به نظر مي رسد در اصل پوششي بيروني داشته كه از بين رفته است. از آن‌جا كه در نماي خارجي مسجد از خشت و گل استفاده شده است بدين خاطر آسيب بيش‌تري ديده است. داخل گنبد خانه داراي تزيينات آجركاري است. آجر چيني پوشش بنا و طاق نماهاي پاكار به صورت خفته و زيگزاگ اجرا شده است. در زير طاق‌نماهاي مزبور كتيبه اي قرآني و كمربندي به خط كوفي گچ بري شده است. در قسمت هشت ضلعي بنا چهار نور گيز تعبيه شده است كه قسمت هايي از آن ها فرو ريخته است. در اضلاع گنبد خانه ها غرفه هايي تعبيه شده كه جوانب آن آجركاري شده و در قسمت فوقاني آن ها مربعي مركب از 12 ستاره از آجر تراش اجرا شده است. در ضلع جنوبي محرابي زيبا تعبيه شده است. شبستان مسجد به ابعاد 14*8 متر مشتمل بر سه قسمت است.
مسجد رباط زيارت تربت حيدريه
اين بنا در رباط زيارت در 44 كيلومتري باختر خواف از توابع تربيت حيدريه در جنوب استان خراسان رضوي‌و از آثار دوره‌ي سلجوقي است كه بقاياي ويرانه آن در طي حفريات و مطالعات باستانشناسي كشف شده‌است. از اين مسجد در حال حاضر بقاياي يك شبستان مستطيل شكل به طول و عرض15*4/5 متر و ايواني در كنار آن به عرض دهانه 10 متر و دو رواق طرفين آن بر جاي مانده است. اين ايوان در سمت خاوري مجموعه واقع شده و در ميانه داراي محرابي كتيبه دار است و آسيب كلي ديده است. در طرفين محراب دو درگاه ايوان را به شبستان مستطيل شكل مربوط مي سازد. در امتداد محراب ايوان بر ميانه باختري شبستان محراب ديگري تعبيه شده است و در منار آن منبري سنگي با دو پله وجود دارد كه از بناي مسجد جديدتر است. ديوار خاوري شبستان تا ارتفاع 3 متري تقريبا سالم بر جاي مانده است. در ارتفاع 2 متري اين ديوار بقاياي كتيبه آجري به پهناي سه متر كشف شده كه به نظر مي رسد به صورت سرتاسري شبستان را دور مي زده استو متن بخش هاي باقيمانده از كتيبه به خط كوفي است و به وسيله قابي متشكل از دو رج آجر از نماي سنگي ديوار متمايز مي شود. از بالاي كتيبه در ارتفاع 3 متري خير طاق ها و پوشش سقف آغاز مي شود. در همين ضلع آثار دو درگاه كوچك با طاق جناغي مشهود است. ضخامت ديوار ها يك متر و مصالح آن سنگ لاشه است كه در نماي داخل و خارج از لوحه سنگ هاي تراشيده با زواياي قائمه استفاده كرده اند. بر اساس نتايج مطالعات باستانشناسي مسجد رباط زيارت جزيي از يك مجموعه بزرگ معماري در قرن پنجم هجري بوده است.
مسجد شيخ زين الدين نشتيفان تربت حيدريه
اين بنا در مركز قصبه قديمي نشتيفان و در كنار مسجد جامعي از دوره اخير واقع شده و بناي كوچك اما زيبايي هست كه توسط شيخ زين الدين محمد خوافي متوفاي 838 ه.ق بنا شده است. مسجد در داخل شبستان مستطيل شكل خود چهار ايوان دارد غرفه ها به هم پيوسته وبه ظرافت از آجر شكل گرفته اند. شيوه‌ي آجر چيني محراب به صورت خفته – راسته و پلكاني است.
مسجد جامع پيشين تربت حيدريه
اين مسجد داراي ايوان و گنبد آجري بلندي است و در 1040 هـ.ق. يعني در زمان شاه صفي صفوي ساخته شده است . از اين بنا تنها ايوان اصلي آن كه به شبستان پيوسته است بر جاي مانده و در درون شبستان ، محراب و چهار غرفه در دو طبقه بر جاي مانده است.

 

قلعه ها و آتشكده ها در شهرستان تربت حيدريه

آتشكده بازه هور تربت حيدريه
اين آتشكده در روستاي رباط سفيد تربت حيدريه واقع شده است. بناي اين آتشكده به صورت چهار تاقي است و به احتمال زياد به دوره ساساني تعلق دارد.

بناهاي اسحاق خان تربت حيدريه
از بناهاي اسحاق خان قرايي تاتار ،‌ اثري جز بخش‌هايي از باروي دژ تربت كه در كناره خاوري شهر برپاست و حوض انبار سرشناس به شير چهار سو ، اثر ديگري نمانده است.

 

بندها و پلها در شهرستان تربت حيدريه

سد سلامه تربت حيدريه
اين سد در 6 كيلومتري شمال خاور روستاي سلامه يا سلامي ـ از توابع تربت حيدريه ـ واقع شده و از آثار دوره تيموري است كه در دوره‌هاي بعد مرمت و بازسازي شده و امروزه مورد بهره‌برداري است . به نوشته محمدرضا خسروي، اين سد در اواخر قرن نهم و در زمان نظام الملك خوافي ـ وزير سلطان حسين بايقرا ـ بنا شده است . اين بنا در اوايل حاضر مرمت و بازسازي شده و ظرفيت آن به سه برابر افزايش يافته است . ديواره سد بيش از 300 متر طول دارد و ضخامت تاج آن در حدود 4 متر است . آبگير فعلي يا ـ به اصطلاح ـ سطح درياچه ، 50 هكتار زمين را مي‌پوشاند و عمق آب در ژرف‌ترين نقطه به 18 متر مي‌رسد. سد سلامه در مسير رودخانه‌اي بنا شده كه آب‌هاي ارتفاعات جنوبي كرديان و ارزنه را از طريق خيرآباد به دشت سلامي مي‌رساند ؛ اما آب مخزن سد اكنون از طريق يك كانال انحرافي كه در رودخانه ايجاد شده ، تأمين مي‌شود و اين يكي از وجود امتياز سد به حساب مي‌آيد؛ زيرا به دليل بر كنار بودن از جريان مستقيم رود ، رسوبات سيلاب به مخزن سد راه نمي‌يابد و بدين طريق ، عمر مفيد سد افزايش مي‌يابد.

 

آرامگاهها و امامزاده ها در شهرستان تربت حيدريه

بقعه شاه سنجان تربت حيدريه
در چند صد متري خاور دهكده سنگان رشتخوار و در كيلومتر 25 جاده آسفالته تربت حيدريه به خواف، ساختمان مخروبه‌اي قرار دارد كه مردم آن را مزار شاه سنجان مي‌خوانند. آن‌چه از ساختمان مزار باقي مانده است، دو گنبد خشتي 88 ترك است كه با نماكاري‌هاي آجري وزين، به صورت چپ و راست با زيگ زاك، تزيين يافته است . سقف هر دو گنبد كاملاً فروريخته است . چهار ديواري محلي كه صورت قبر در آن قرار دارد ، هنوز سالم است ؛ اما از بناي خاوري كه ظاهراً قرينه مزار اصلي بوده، جز زاويه‌اي از يك غرفه چيزي باقي نمانده است. صورت قبر اخيراً با پوششي از سيمان حفظ شده است. با دقت در معماري آثار باقي مانده، چنين بر مي‌آيد كه اين بقعه بي‌شك با معماري مسجد جامع رشتخوار شباهت‌هاي فراواني دارد و ظاهراً بايد چند سالي پس از مرگ شاه سنجان و در سال‌هاي نخست قرن هشتم هـ .ق‌ساخته شده باشد.

آرامگاه قطب الدين حيدر تربت حيدريه
اين آرامگاه مجموعه‌اي است وسيع شامل سر در ورودي و هشتي ، صحن بزرگ و صحن كوچك ، گنبدخانه آرامگاه با ايوان مقابل آن ، مسجد و بناي خاور تربت خانه و سردابه كه در ضلع جنوبي خيابان قائم مقام تربيت حيدريه واقع شده است. مجموعه مزبور كه به اعتبار تربت قطب الدين حيدر ـ سرسلسله فرقه حيدريه (531-618 هـ.ق) و از قطب‌هاي بزرگ عرفان ـ به وجود آمده است ،‌در طول زمان دستخوش تغييراتي چند شده و بناهايي بدان افزوده شده كه برخي نيز ويران شده است . با انجام برخي كاوش‌ها در سال‌هاي اخير، بخشي از ناشناخته‌هاي اين مجموعه روشن شده است ؛ ولي هنوز كار كاوش و بررسي بايد ادامه يابد. براساس پژوهش‌هاي انجام شده ، چنين به نظر مي‌رسد كه بناي اصلي ، چهار ضعلي گنبد خانه كنوني با چهار ايوان در چهار سوي آن بوده است كه در دوره‌هاي بعد ، به ويژه در عهد صفويه، ‌با ايجادبنايي كوچك در خاور آرامگاه و ايجاد مسجدي در باختر آن، ‌ايوان‌هاي اصلي در تنه بناهاي جديد جاي گرفته‌اند . در جريان كاوش‌هاي اخير ،‌ بدنه ايوان خاوري پديدار شده است. ايوان شمالي كه هم اكنون در برابر مزار قرار دارد، نيز از كارهاي دوران صفويه است كه بر روي ايوان قديمي برپا شده است. ايوان مزبور، از بلندي چشم‌گيري برخوردار است. از اره ايوان، از سنگ مرمر پوشيده شده و فراز آن پوشيده از گچ است. در زير پوشش نيم گنبدي ايوان، رسمي‌بندي‌هاي متناسبي اجرا شده كه از زيبايي خاصي بهره‌مندند. ايوان جنوبي پشت بقعه، تنها ايوان بازمانده اصلي آرامگاه به شمار مي‌رود. پوشش گبندي شكل بنا از خارج ، به دليل فرو ريختن پوشش اصلي، از تناسب لازم بي‌بهره است . در وسط آرامگاه ، ضريحي چوبين قرار دارد كه قديمي‌ترين تاريخ بنا، يعني سال 987 هـ.ق. بر روي آن خوانده مي‌شود. در جانب باختري گنبد خانه آرامگاه، مسجدي با يك ايوان آجري بلند به عرض 18 متر و يك قوس تيزه‌دار در وسط قرار دارد. بر روي جرزهاي پهن ايوان ـ روي هم ـ در پنج طبقه ، پنج طاق نما ايجاد شده است. در امتداد جايگاه مستطيل شكل كتيبه بالاي سردر، دو قاب مربع نيزبربالاي آخرين طاق نما جاسازي شده است . در ايوان ، كتيبه‌اي سنگي به خط « محمد يوسف الحسيني » وجود دارد. براساس اين كتيبه، مسجد مزبور در سال 1045 هـ.ق. و در زمان شاه عباس اول نيز مرمت شده است. در اين مجموعه ، حوض‌خانه زيبايي قرار دارد كه به شدت لطمه ديده است. صحن كوچك مجموعه داراي چند حجره دو طبقه است. تاريخ بناي مجموعه به ويژه گنبدخانه آن را دست كم بايد به قرن نهم هجري عقب برد. مجموعه بناي آرامگاه قطب الدين حيدر به شماره 175 ، در فهرست آثار تاريخي ايران به ثبت رسيده است.

آرامگاه شيخ ابوالقاسم تربت حيدريه
در سه كيلومتري جنوب خاوري شهر تربت حيدريه،‌ در مسير راه اصلي شهرهاي جنوب خراسان رضوي، روي تپه‌اي مشرف بر جاده و ارتفاعات اطراف، مزاري قديمي و معروف وجود دارد كه منسوب به شيخ ابوالقاسم گوركاني (گرگاني) متوفاي 450 هـ. .ق ـ از مشاهير عرفان خراسان ـ است . مزار در آبادي شيخ ابوالقاسم واقع است كه تا قبل از تعمير آن به سال 1340 هـ .ش. به كلانه درويشي معروف بوده است . نام صاحب مزار ، مطابق سنگ نوشته آن، شيخ ابوالقاسم علي الكورگاني، از سران عرفان صوفيه معروفيه در اواخر قرن چهارم و نيمه اول قرن پنجم هـ.ق. است. اين مزار ، روي تپه‌اي بزرگ ، در محوطه‌اي به وسعت 1250 متر مربع (50×25 متر) واقع شده است، و به سليقه خاصي محوطه سازي و درخت كاري شده و داراي دو در ورودي فلزي مشابه در شمال و جنوب محوطه است كه مقابل هم قرار دارند . اطراف محوطه تا ارتفاع 80 سانتي‌متر ، ديوار آجري و دور تا دور آن نيز به ارتفاع يك متر نرده فلزي دارد . آرامگاه كه در زيبايي بناي آن دقت شده ، در وسط محوطه قرار دارد و مصالح اصلي آن، آجر و آهك و سنگ است . مزار ، اولين بار در سال 1340 هـ.ش. تعمير شد ؛ ولي بازسازي اساسي آن در سال 1352 هـ .ش. به هزينه و دستور آقاي حاج سلطان حسين تابنده گنابادي انجام شد.


تربت جامي ها، مردمي خون گرم، مهمان نواز، متدين، سخت كوش، وطن دوست و مرز دارند. تبار آنان آريايي و زبانشان فارسي با گويش شيرين محلي تربتي است. بيش‌تر مردم اين شهر مسلمان و پيرو مذاهب شيعه جعفري و سني هستند. شهرستان تربت جام در سرشماري عمومي نفوس و مسكن 1375 هـ . ش، 210.349 نفر جمعيت داشته است. صنايع دستي شهرستان تربت جام را قالي و قاليچه بافي، كرباس بافي، پلاس بافي، جوال و خورجين بافي، بافتن دستمال و چادرشب و ظروف سفالين تشكيل مي دهد. از روزگار كهن صنعت فرش بافي در اين شهرستان رواج داشته است و جنبه صادراتي دارد. دار قالي ها معمولا در خانه ها برپا مي شود و كارگاه‌هاي قالي بافي نيز در اين شهرستان به فراواني وجود دارند. قالي‌ها با طرح قالي مشهد در رنگ هاي لاكي، قرمز دانه و قهوه اي نيز به بازار عرضه مي‌شود. آرامگاه شيخ جام، پل خاتون، تپه جهانگير آباد، تپه سراب، تپه شور قلعه، تپه صدر آباد، تپه طلايي، تپه قشه توت، تپه گرماب، تپه گلارچه، تپه گنج آباد، خواجه حسام، قلعه استاي، قلعه زور آباد، قلعه فيض آباد، قلعه گبري، قلعه گوش لاغر، قنقر، كاريز ديوان، گلار صارم و مسجد خواجه عزيزالله مكان هاي ديدني و تاريخي اين منطقه را تشكيل مي‌دهند.
مشخصات جغرافيايي
شهرستان تربت جام، با پهنه اي حدود 8362 كيلومتر مربع، در شمال خاوري استان خراسان رضوي، در كنار مرز ايران و افغانستان، در مسير راه مشهد – اسلام قلعه، از نظر جغرافيايي در 35 درجه و 14 دقيقه پهناي شمالي و 60 درجه و 38 دقيقه درازاي خاوري و بلندي 928 متر از سطح دريا قرار دارد. اين شهرستان از شمال به شهرستان سرخس، از باختر به شهرستان هاي مشهد، فريمان و تربت حيدريه، از جنوب به شهرستان تايباد و از خاور به افغانستان محدود است. هواي تربت جام معتدل است و بيش ترين درجه حرارت در تابستان ها به 40 درجه بالاي صفر و كم‌ترين آن در زمستان ها به 13 درجه زير صفر مي رسد. ميانگين باران ساليانه آن، حدود 254 ميلي‌متر است. تربت جام در مسير راه آسفالته مشهد – تايباد قرار گرفته و به درازاي 162 كيلومتر به سوي شمال باختري به مشهد و به درازاي 62 كيلومتر به سوي جنوب به شهر تايباد مي‌پيوندد. دو راه شني نيز از اين شهر به سوي شمال خاوري، به درازاي 171 كيلومتر به صالح آباد و ديگري به سوي جنوب خاوري، به درازاي 35 كيلومتر به قلعه حمام كشيده شده است.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
تربت جام از روزگار باستان تاكنون به نام هاي گوناگوني چون «بوزگان»، «بوزيگان»، «بوزجان»، «پوچكان»، «زام»، «سام»، «جام»، «تربت شيخ جام» و «تربت جام» خوانده شده است. شهري باستاني به نام «بوزيگان» و يا « بوزگان» از سده 3 پ. م تا سده 2 هـ . ق، در كنار شهر كنوني وجود داشته كه ظاهرا در اثر زلزله از بين رفته است. شهر كنوني از حدود سده 3 هـ . ق، ايجاد و اندك اندك گسترش يافته است. اين شهر پس از باز سازي و آبادي دوباره، «بوزجان» يا «پوچكان» ناميده شده و كرسي ناحيه جام، (به گويش شمالي قهستان «زام» يا «سام») گرديده است. شهر تربت جام نيز مانند شهر تربت حيدريه به نام شيخ بزرگي كه در آن به خاك سپرده شده سرشناس است. شيخ احمد جام، مقلب به ژنده پيل، از عارفان نامي سده 5 هـ . ق، بود و نام كنوني شهر به مناسبت تربت يا آرامگاه وي «تربت شيخ جام» و «تربت جام» ناميده شده است.
تربت جام از روزگاران كهن از جايگاه ويژه اي برخوردار بوده است. اهميت تاريخي، اجتماعي، فرهنگي و بازرگاني آن، از سده 3-4 هـ . ق، نمايان گشته، و در زمان زندگي شيخ احمد جام (44- 536 هـ . ق) يعني سده هاي 5 و 6 هـ
. ق، شكوفا شده است.تربت جام در سده هاي 7 و 8 هـ . ق، هم زمان با يورش مغول و تيمور لنگ آسيب زيادي ديد. تربت جام در دوران صفوي به ويژه شاه عباس بزرگ، اهميت نظامي يافته و در آن، امنيت و آرامش برقرار بوده است. اما در اواخر اين دوران و در زمان شاه ساطان حسين صفوي (1105- 1135 هـ . ق) اوزبك ها و افغان ها به مرزهاي خاوري ايران، از جمله ناحيه تربت جام، دست اندازي كردند. سرانجام سرداري از خاور ايران، به نام نادر قلي افشار برخاست و افغان ها را از ايران راند و خود در 1148 هـ . ق، پادشاه ايران شد. در زمان نادر شاه افشار، ايران بار ديگر توانمند شد و نه تنها مرزهاي خاوري آن، از يورش اوزبك ها، افغان ها و تركمانان در امان ماند، بلكه به سال 1153 هـ . ق / 1740 م، آن سوي رود جيحون يا آمودريا و قلمرو اوزبك ها، يعني خوارزم و بخارا هم مطيع نادر شاه و حكومت ايران شد. با درگذشت نادر شاه در سال 1160 هـ . ق، بار ديگر نا آرامي در خراسان آغاز گشت و تا اوايل سده 13 هـ . ق، ادامه يافت.
كريم خان زند، كه در شيراز بر ايران حكومت مي كرد، به احترام نادر شاه افشار، خراسان را هم چنان در دست فرزندان نادرشاه باقي گذاشت. بعدها آقا محمد خان قاجار خراسان، از جمله تربت جام را، در 1210 هـ . ق گشود. فتحعلي شاه قاجار (1212- 1250 هـ . ق) حقوق متحدان نخستين خويش، يعني تركمانان كه براي دستيابي به حكومت ايران، به قاجاريه كمك كرده بودند، ناديده گرفت و در نتيجه سركشي تركمانان آغاز شد و در دوران ناصرالدين شاه (1264 – 1313 هـ . ق) شدت يافت و يكي از شوم ترين دوران هاي تاريخي را براي مردم خراسان، از جمله ناحيه تربت جام و ديگر شهرهاي خراسان خاوري، پديد آورد.

 

مساجد در شهرستان تربت جام

مسجد مولانا تربت جام
در تايباد تربت جام ، نزديكي مرز كنوني ايران و افغانستان ، بنايي زيبايي از دوره تيموري به نام مسجد و مزار مولانا شيخ زين الدين واقع شده است . باني اين مسجد پير احمد خوافي وزير شاهرخ بهادر تيموري مي‌باشد و مسجد در سال 848 هجري قمري به دستور وي ساخته شده است. اهميت اين بنا بيش‌تر از لحاظ دارا بودن كتيبه‌هاي زيباي سر در ، كاشي كاري معرق و حواشي آن است كه از هر جهت ، شامل نكات ظريف هنري و ويژگي‌هاي دوره تيموري است . در كتيبه كاشي معرق تاريخي مسجد ، نام شاهرخ و پير احمد خوافي خوانده مي‌شود.

گذشته از كتيبه تاريخي ايوان و حواشي آن ، كتيبه‌اي بر روي سنگ نقر شده است و در بالاي سر قبر قرار دارد . اين كتيبه منظوم كه به خط نستعليق نوشته شده ، حاكي از اين است كه معجر مشبكي از سنگ رخام در سال 1030 هجري قمري از طرف خواجه درويش نامي براي قبر شيخ زين الدين علي ساخته شده است . اين معجر هم اينك در خارج مسجد و جلو ايوان نصب شده است . بنا تحت شماره 309، در زمره آثار تاريخي به ثبت رسيده است.
مسجد خواجه عزيز الله تربت جام
در شهر تربت جام و در شمال آرامگاه شيخ جام قرار دارد . در حال حاضر به صورت نيمه ويران درآمده است و از سده 5 هـ.ق. بر جاي مانده است.
مسجد عتيق تربت جام
اين بنا در جنوب غربي گنبدخانه قرار دارد و مسجد جامعي به سبك شبستاني گنبددار شامل پنج رواق است كه رواق‌هاي محوري آن ، عريض‌تر از رواق‌هاي كناري است . در مركز بنا ،‌ گنبدي بر روي چهار تويزه زده شده بوده كه بعداً ويران شده است . ابعاد كل بنا 50/25 * 19 متر است.

گچ‌بري‌ها ، نقش اندازي آجري روي بدنه گچي و نوع كاشي بنبا ،‌از نقطه نظر سبك ، متعلق به قرن هشتم هجري است و از نظر مطالعه تطبيقي ، مشابه آن را مي‌توان در بسطام (692 هـ.ق.) ،‌سلطانيه (684 هـ.ق.) و اشترجان (687 .هـ.ق.) ياتف. باني اين بنا را رضي الدين احمد متولي جامي نوشته‌اند و تاريخ ساخت آن را 720 هـ.ق. دانسته‌اند
-ايوان : ايوان با ارتفاعي در حدود 30 متر در برابر گنبد قرار دارد و با قوس هشت قسمتي و سقف نيم گنبدي كاربندي شده است و در طرففين ايوان ، مسجد كرماني و مسجد گنبد سفيد قرار گرفته‌اند كه از داخل ايوان ،‌دو درگاه به آن‌ها راه دارد . دو گلدسته كوتاه شش ضلعي در بالاي ايوان جاي گرفته كه ساخت آن‌ها را به شخصي به نام «شيخ اسماعيل خان مستوفي الممالك » كه مستوفي كل كابل و قندهار در زمان نادرشاه بوده است ،‌ نسبت مي‌دهند. در تزيين ايوان، از كاشي كاري و گچ بري استفاده شده است. در اين ايوان،‌ دو نوع كاشي كاري متعلق به دو دوره مختلففف به كار رفته است؛ نخست، كاشي‌هاي فيروزه‌اي شش گوش منقوش كه با نقوش گل و برگ و ستاره 6 پر به رنگ‌هاي سياه ، لاجوردي و فيروزه‌اي بر زمينه سفيد تزيين شده‌اند و كاشي‌هاي فيروزه‌اي رنگ تيره كوچك مثلثي شكل منقوشي كه با اسليمي و به رنگ سياه منقوش شده‌اند، دو چهار گوشه كاشي‌هاي شش گوش بزرگ را پر كرده‌اند. نوع دوم ، كاشي كاري معرق دوره صفوي (1022 هـ.ق.) است كه تمامي نماي ايوان ،‌از اسپر و پيشاني آن گرفته تا زير قوس را بانقوش هندسي ، حيواني ،‌گياهي و كتيبه‌هاي ثلث با رنگ‌هاي سفيد، سياه، آبي،‌فيروزه‌اي، لاجوردي، سبز روشن، قهوه‌اي روشن و قهوه‌اي سير و زرد مي‌پوشانده‌اند. علاوه بر كاشي كاري، از گچ‌بري‌هايي نيز در چند حاي ايوان استفاده شده است كه همه متعلق به يك دوره نيستند. باني اين بنا ، «شمس الدين مطهر بن شهاب الدين اسماعيل بن قطب الدين محمد بن شمس الدين مطهر بن احمد بن جامي» بوده است كه قبل از اتمام آن ، در گذشته است و كار او توسط پسرش «غياث الدين بن مطهر» به اتمام رسيده است ؛ هر چند به نظر مي‌رسد نقشه اوليه بنا هيچ گاه كامل نشده است . درباره تاريخ بنا مي‌توان گفت كه بناي ايوان در 720هـ.ق. پايان گرفته است ، و در زمان معزالدين تغييراتي در آن به وجود آمده و كاشي كاري معرق فعلي بنا در سال 1022 هـ.ق. ، در دوره شاه عباس صفوي ، صورت پذيرفته است.
مسجد كرماني تربت جام
اين دو بنا ، در شمال و جوب ايوان واقع شده‌اند و از طريق دو درگاه واقع در ايوان مي‌توان به داخل آن‌ها راه يافت. مسجد كرماني با ابعاد 70/10 * 17 متر داراي شاه نشيني در وسط هر ضلع و سه حجره (چله خاني) در اضلاع غربي ـ شرقي است . در شاه نشين غربي آن ، محراب گچ بري شده پر كار و نفيسي و در مقابل آن ،‌ قبري منسوب به استاد كرماني ـ سازنده محراب ـ قرار دارد. سقف اين سبنا ، شامل پنج قسمت است : دو شاه نشين شمالي و جنوبي با پوشش نيم گنبدي كه در جلوي هر كدام دو تويزه با تاق خوانچه پوش قرار دارد و سرانجام در مركز بنا ، بر روي چهار تويزه ، گنبد كوچكي زده‌اند كه بعداً بازسازي شده است . در زير اين گنبد ، در كف مسجد ، سردابي با نقشه مربع كه داخل آن سه قبر قرار داشت ، كشف شده كه هويت دفن شدگان مشخص نيست. تزيينات داخل بنا شامل تعدادي قوس تزييني در اطراف حجره‌ها و گچ‌بري‌هايي به شكل مقرنس در بالاي در چله خانه است . در بالاي اين قسمت و در كمرگاه بنا ، كتيبه‌اي به خط ثلث ، بنا را دور مي‌زند و در بالاي آن ، مقرنس كاري بسيار زيبايي به كار رفته است كه در تاق شاه نشين‌ها قرار دارد و در پايين ، مقرنس‌هاي شمالي و جنوبي جمعاً 8 لوح گچ بري مشبك وجود داشته است كه امروزه 7 لوح آن باقي مانده است . در ميان نزدينات اين مسجد مجراب گچ بري شده شاه نشين غربي كه داراي نقوش مختلف گياهي و خطي و هندسي پركار است ،‌از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.

نماي خارجي مسجد كرماني كه رو به صحن اصلي مزار قرار دارد ،‌متشكل از چهار طاق نما و قاب‌هاي ساده آجري در حد فاصل آن‌هاست . از آن ميان ، دو طاق‌نمايي كه بعد از ايوان قرار گرفته‌اند . داراي مقرنس كاري با اسلوب به كار رفته در داخل بنا هستند و حواشي آن‌ها نيز داراي گچ بري‌هايي نظير نمونه‌هاي داخل بناست . در خصوص تاريخ ساخت اين بنا نمي‌توان اظهار نظر دقيقي داشت ؛ اما احتمال بيش‌تري وجود دارد كه اين بنا به نيمه دوم قرن هشتم هـ.ق. متعلق باشد.
مسجد نو تربت جام
اين مسجد در جانب شرقي مزار واقع است و با يك مقصوره چليپا شكل و شبستان‌هاي ستون دار طرفين آن و يك حياط كوچك مستطيل شكل مشخص مي‌شود. رواق شرقي ،‌با مسجد عتيق پيوند خورده است و براي اين كار ،‌الزاماً بخشي از آن و احتمالاً بناهاي مغولي شمال مجموعه تخريب شده است . دري كه جايگزين محراب گنبد شده ، راهي را براي ورود به مسجد جديد فراهم ساخته است . ديوارهاي تكيه حياط ، تاق‌هاي رواق‌ها و شبستان‌هاي طرفين گنبد مقصوره و تزيينات زير گنبد ، نسبتاً جديد هستند. تنها بخش اصلي مسجد به نظر مي‌رسد كه گنبد مقصوره باشد. اين بنا احتمالاً توسط جلال الدين فيروز شاه ، در سال 846 هـ.ق. ساخته شده است.

 

حمامها و آب انبارها در شهرستان تربت جام

آب انبار لنگر تربت جام
اين بنا در فاصله دويست متري غرب مزار شاه قاسم انوار ،‌واقع در روستاي لنگر و 24 كيلومتري غرب تربت جام ، قرار گرفته و ظاهراً همزمان با بناي آرامگاه در دوره تيموري ساخته شده است . آب انبار لنگر بناي آجري بزرگي به عرض 18 و طول 24 و عمق آبگير 6 متر است . ارتفاع پوشش گنبدي آن انبار از كف زمين نيز به 9 متر مي‌رسد. اين منبع حدود 132 متر مساحت دارد و تقريباً 2000 متر مكعب آب را در خود جاي مي‌دهد. در جانب شمالي و جنوبي بنا دو غرفه آجري ساخته شده كه در يكي از آنها پلكان آجري براي دسترس به آب قرار دارد . پله‌ها در عمق منبع و داخل آب ادامه پيدا مي‌كند تا هر قدر سطح آب پايين رود ، بتوان به آن دست يافت . غرفه ديگري كه كوچكتر و تقريباً قرينه غرفه پلكان دار است ،‌براي استحكام پشت بند پوشش بنا ، ساخته شده است. احتمال دارد اين بنا از ساخته‌هاي اميرعلي شيرنوايي ، وزير دانشمند و خير سلطان حسين بايقرا باشد.

آب انبار تربت شيخ جام تربت جام
اين بنا مقابل در ورودي باغ و متصل به صحن شمالي مرقد شيخ جام واقع شده است . بناي اوليه آب انبار در سال 1010 هـ.ق. توسط «فيروزبن حسين» نامي ساخته شده و در دوره ناصرالدين شاه (1270 هـ.ق.) تعمير و بازسازي شده است . (نقشه ش 110 پايين) بنا با مصالح آجر و ساروج و گل ساخته شده و داراي طرحي مستطيل شكل با درگاهي در ميانه هر ضلع و پوششي گنبدي است.

 

قلعه ها در شهرستان تربت جام

قلعه گبري تربت جام
اين قلعه بر فراز كوهي در 1 كيولمتري روستاي قلعه گبري ، در جنوب باختري پل خاتون قرار دارد . اين دژ بايستي از دژهاي اسماعيليه باشد . قلعه شامل تأسيسات زيست دراز مدت،‌ مانند حوض ساروجي يا سنگي و ...نيست و تنها نياز فوري و روزمره ساكنانش را برآورده مي‌كرده است
قلعه گوش لاغر تربت جام
در بيرون روستاي گوش لاغر ، بر سر راه مشهد ـ صالح آباد و در 11 كيلومتري شمال باختر آن ، بر روي يك تپه سنگي قرار دارد. از اين قلعه يك محوطه مستطيل شكل 150 * 100 با يك برج خراب به بلندي حدود 5 متر ديده مي‌شود. سفال‌هاي لعابدار ، با نقش‌هاي كنده زير لعاب، كه در اين قلعه ديده شده، ديرينگي قلعه را به سده‌هاي نخستين اسلامي مي‌رساند، يعني به حدود 1000 سال پيش و سده‌هاي سوم و چهارم هجري قمري

قلعه زورآباد تربت جام
قلعه زورآباد در كنار صالح آباد قرار دارد. اين دژ از خشت و گل ساخته شده است . حصار خاوري ويران شده،‌ ولي حصار باختري پابرجاست، در هر گوشه حصار ، برجي دو سه طبقه ساخته شده است.
قلعه استادي تربت جام
در روستاي استاد، در 86 كيلومتري شهر تربت جام و 23 كيلومتري جنت آباد و به فاصله چند كيلومتري باختر هريرود قرار دارد. امروز از آبادي استاد يا استاي اثر برجسته‌اي ديده نمي‌شود ‌ ولي در آن محل بر فراز كوهي، قلعه‌اي نظامي و نيمه ويران و شايد از دوران صفوي وجد دارد. در پايين دست قلعه ‌بازمانده آبادي‌هاي ديگري ديده مي‌شود، با سفال‌هايي از دوره سلجوقي و تيموري.

 

تپه هاي باستاني در شهرستان تربت جام

تپه شور قلعه تربت جام
در 300متري جنوب باختري روستاي شور قلعه كه در ده كيلومتري باختر پل خاتون است قرار دارد . ظاهراً تپه شور قلعه يكي از سكونت‌گاه هاي مردمان باستاني است كه به گفته «گيرشمن» از طريق دره كشف رود خود را به درون ايران كنوني رسانيده‌اند. چون در يك جاي تپه كه به طور تصادفي خاك‌برداري شده لايه‌هاي نمايان‌گر وجود بازمانده فرهنگ پيش از تاريخ ديده مي‌شود.
تپه صدرآباد تربت جام
در كناره جنوب كشف رود ، در 3 كيلومتري باختر پل خاتون قرار دارد. در كاوش‌هاي غر مجاز ، آجرهاي سرخ رنگ 5 * 25 * 25 سانتيمتر در آن پيدا شده است . در اين تپه سفال‌هاي بدون لعاب با نقش برجسته قالب‌زده و داراي نقش‌هاي نيم استوانه‌اي و باندهاي عمودي برجسته هستند ، كه تزيينات روي ظرف‌هاي نقره ساساني را به ياد مي‌اورند . اين تأثير از هنر دوران ساساني مربوط به سده‌هاي نخستين اسلامي است.
تپه جهانگيرآباد تربت جام
در 7 كيلومتري جنوب خاوري پل خاتون و دو كيلومتري باختر گرماب قرار دارد. اين تپه براي كشاورزي هموار شده ، ولي در نقاط بلند آن، قطعه سفال‌هايي ديده مي‌شود كه شبيه سفال‌هاي تپه صدرآباد و مربوط به سده‌هاي نخستين اسلامي است.

تپه طلايي تربت جام
در سه كيلومتري گوش لاغر ،‌ در كنار روستاي شورستان قرار دارد. سفال‌هاي تپه طلايي شورستان، بيش‌تر بدون لعاب و داراي نقش‌هاي قالب زده و مهري هستند كه اين گونه سفال‌ها مربوط به سده‌هاي سوم تا اوايل هفتم هـ.ق. است. در باختر تپه، كه خاك‌برداري شده، ديواري از خشت و گل به چشم مي‌خورد و در همان محل تكه‌هاي آجر نيز ديده مي‌شود. در ميان انبوه سفال‌ها ،‌يك سفال نخودي رنگ دست ساز مربوط به پيش از تاريخ نيز به دست آمده كه اگر از جاي ديگر به آن جا منتقل نشده باشد، ديرينگي تپه طلايي را به پيش از تاريخ هم مي‌رساند. بيش از پنجاه گونه نقش گوناگون قالبي روي سفال، چندين قطعه ظرف سفالي و يك قطعه توپي كوره سفال‌گري، يك عدد هر سالم زيبا و سفال لعاب‌دار در تپه طلايي پيدا شده‌كه همگي گوياي يك استقرار مدني دراز مدت از پيش از اسلام تا سده 7 هـ.ق. ، در آن محل است.
تپه قشه توت تربت جام
در 10 كيلومتري صالح آباد و 77 كيلومتري شمال خاوري شهر تربت جام ،‌بر سر راه آن دو شهر قرار دارد. برش‌هايي كه در اثر خاك‌برداري در بخش جنوبي محوطه ايجاد شده، تا ژرفاي زياد، ‌لايه‌هاي خاكستر و خاك سوخته به همراه سفال و استخوان را نمايان كرده است. سفال‌هاي قشه توت از نظر گوناگوني در فرم ، ‌نقش‌هاي بسيار و ديرينگي به دو دسته بزرگ پيش از تاريخ و تاريخي بخش مي‌شوند. در ميان انبوه سفال‌هاي نقش دار تپه جنوبي، قطعه‌اي از كف يك ظرف كوچك مرمري سفيد و يك صافي كوچك سفالي و نيمي از يك دوك گلي نيز به‌دست آمده است. با بررسي محوطه‌هاي پيش از تاريخ شمال خاور و خاور ايران ‌روشن مي‌شود كه سفال‌هاي تپه قشه توت، از نظر نقش و فرم، با سفال‌هاي تپه‌هاي آنو ، در نزديكي عشق آباد تركمنستان ، محمد آباد مازندران، شهر سوخته سيستان، كويته پاكستان ،‌نمازگاه ، آق تپه در تركمنستان قابل مقايسه است كه در مجموع نزديك هستند با سفال‌هاي طبقه دوم سيلك و از دوران كالكوليتيك. اما در جزييات،‌تأثير پذيري بسياري از اشياء به دست آمده در شهر سوخته سيستان ، قابل ديدن است. از جمله قطعه‌اي از ظرف كوچك مرمري‌‌كه نمونه آن ‌به فراواني در ميان آثار به دست آمده از شهر سوخته سيستان ديده مي‌شود

 

آرامگاهها و امامزاده ها در شهرستان تربت جام

آرامگاه مير غياث الدين تربت جام
روستاي بزد در 17 كيلومتري جنوب غربي تربت جام قرار دارد. در داخل قبرستان اين روستا ، بنايي است كه به مقبره «مير غياث الدين» معروف است و قبري در فضاي باز و بيروني ايوان آن جاي دارد . نقشه بنا ، مربع شكل و بهابعاد 5/13 * 5/13 متر است . به نظر مي‌رسد كه اين بنا در دوره صفوي ساخته شده و در دوره‌هاي بعدي تزييناتي بر آن افزوده شده باشد. اين بنا احتمالاً به عنوان مسجد و نمازخانه كاربري داشته است.

آرامگاه خواجه عزيزالله تربت جام
اين مقبره در يك كيلومتري جنوب شرقي مجموعه شيخ جام و در ميان گورستاني قرار دارد كه در نزديكي آن ، بقاياي يك ايوان باستاني واقع است . نقشه اين بنا به صورت مستطيل است كه ابعاد خارجي آن ، 10/13 * 17 متر و ابعاد داخلي‌اش 5/13 * 5/14 متر است . در نماي اصلي اين بنا ، ايواني با تاق آهنگ به عرض 30/5 و ارتفاع 90/7 متر وجود دارد. در اضلاع چهارگانه بنا ،‌شاه نشين‌ها و در زواياي آن، غرفه‌هايي از بطن ديوار درآورده‌اند. اين بنا فاقد هر نوع تزيين است ؛ تنها تزيينات آن ، منحصر به نحوه ارائه و نمايش تويزه‌ها (يزدي بندي) و سه كنج‌ها است . داخل بنا روكشي گچي داشته است . راه ارتباط اين بنا با ايوان مجاور آن ، از طريق درگاه‌هايي بوده كه در ضلع جنوب غربي و داخل ايوان تعبيه شده بود و امروزه به جز درگاه داخل ايوان ،‌بقيه آن مسدود شده است. شخص مدفون در اين بنا ، «خواجه زيدن الدين عزيز الله بن قطب الدين محمد زاهد بن صفي الدين محمود بن ابوالمعالي بن رضي الدين احمد بن قطب الدين محمد بن رضي الدين احمد متولي بن شهاب الدين اسماعيل بن قطب الدين محمد بن شمس الدين مطهر بن شيخ الاسلام احمد نامقي جامي » است كه سلوك وي به طريقه «نقشبدنيه» و معاصر «سلطان حسين بايقرا» بوده است و در بيست و هفتم ربيع الثاني سال 902 هـ.ق. درگذشته است . تاريخ ساخت بنا نيز به نظر مي‌رسد مربوط به نيمه اول قرن دهم هجري باشد.

مجموعه آرامگاهي تربت شيخ جام تربت جام
زيارتگاه احمد بن ابوالحسن شيخ احمد جامي (441-536 هـ.ق.) در شهرستان تربت جام ،‌ در ميان جاده مشهد به هرات قرار دارد و مشتمل بر ده بناي تاريخي است كه در اطراف يك حياط وسيع مجتمع شده است . قبر خود شيخ ، بدون هيچ گونه بنايي ، به صورت روباز در مقابل ايوان عظيمي قرار دارد.

زيارتگاه شيخ احمد ، يكي از بزرگترين مراكز زيارتي شرق ايران است كه در قرن نهم هجري به اوج شكوفايي خود رسيد. مجموعه ، مشتمل بر ساختمان‌هايي است كه در اضلاع غربي و شمالي حياطي مستطيل شكل و بزرگ گرد آمده است و در قلب مجموعه ، گنبد خانه با ايواني در جلوي آن قرار دارد. در طرفين ايوان ،‌ دو بنا به نام‌هاي مسجد كرماني و گنبد سفيد يا مسجد رواق ، قرار دارند.
در جبهه غربي گنبد خانه ، سراچه ؛ در سمت مشرق آن مسجد عتيق ، و در جبهه جنوبي ، مسجد جامع جديد واقع شده است كه شبستان گنبددار آن با گنبد خانه مزار ، بر روي يك محور كه از در ورودي مجموعه شروع مي‌شود. قرار دارند . در جبهه غربي صحن بزرگ مقابل ايوان مزار ، بنايي موسوم به گنبد سبز كه قسمتي از مدرسه جلال الدين فيروز شاه است ، قرار دارد. در جلوي مجموعه نيز سر در ورودي و در مقابل آن ، آب انباري واقع شده است . علاوه بر اين‌ها ،‌بناهايي شامل دو خانقاه از امير تيمور در جبهه شرقي مزار ، و مدرسه‌اي از علاء‌الدين محمد فريوندي ـ وزير خراسان در زمان ابوسعيد و طغاتيمورخان ـ و نيز مدرسه ديگري در جبهه مقابل مدرسه فيروز شاه و متصل به مسجد جامع عتيق كه توسط شخصي به نام « امير شاه ملك» ساخته شده است ، وجود دارد.
مرقد شيخ احمد جامي نامقي تربت جام
پس از آن كه شيخ احمد نامقي ـ عارف مشهور ـ در سال 536 هـ.ق. درگذشت ، او را در جلوي دروازه معدآباد به خاك سپردند. قبر شيخ كه امروزه در جلوي ايوان قرار گرفته ، با اجر و گچ به طول 20/5 و عرض حدود 2 و ارتفاع حدود 1 متر ساخته شده است و در كنار آن ، درخت پسته كوهي كهنسالي قرار دارد كه زايران تربت شيخ ، اعتقاد خاصي بدان دارند . دو سنگ قبر افراشته سفيد رنگ بر بالاي سر و پايين پاي مرقد وي نشانده‌اند كه بر روي آن‌ها كتيبه‌هايي به خط كوفي و نستعليق نوشته شده است و حواشي و قسمت‌هاي مختلف آن با گل و برگ و طرح مارپيچي و مقرنس زينت يافته است . بر گرداگرد مزار شيخ ، معجري سفيد رنگ به طول 8 متر و ارتفاع 50 سانتي‌متر كشيده‌اند و به فافصله هر يك متر آن ، ستون سنگي سياه رنگي قرار داده‌اند كه تعداد آن‌ها 18 عدد است و بر روي برخي از آن‌ها كه در جبهه رو به روي صحن قرار دارند ، كتيبه‌هايي به خط ثلث و نستعليق ديده مي‌شود.

آرامگاه خواجه حسام تربت جام
در 18 كيلومتري شمال خاوري صالح آباد، رشته كوه كناري هريرود پهلو گشوده و دره و گذرگاهي ساخته است و برابر آن آبادي بزرگي پديد آمده و قراول‌خانه‌اي داير بوده است و چون در سده 8 هـ.ق. خواجه حسام الدين، حسن بن علي بن محمد شافعي ابيوردي، از شاگردان ملا سعد تفتازاني در آن جا به خاك سپرده شده، از آن پس نام خواجه حسام را يافته است . آرامگاه خواجه حسام به گونه چهار طاقي بزرگ، از آجر ساخته شده و ركن الدوله ،‌والي خراسان ، كه در سال 1299 هـ.ق. ، از اين محل ديدن كرده است، نوشته است اين چهار طاقي رو به خرابي است .

ناحيه تايباد يا همان ناحيه باخزر، در دوران پيش از تاريخ و هم چنين در دوران هاي گوناگون پادشاهي ايرانيان، وجود داشته زير نظر شاهان ايراني، چون هخامنشيان و اشكانيان و پس از آن ساسانيان اداره مي شده است.مردم تايباد از دير باز تاكنون سخت كوش، با فرهنگ، متدين، نيكوكار، و مهمان نواز بوده اند. مرداني بزرگ و سرشناس چون علي حسن باخزري، كه وزارت شاهان سلجوقي را داشت، شيخ المشايخ سيف الدين و … در اين ديار پرورش يافته و به مردم خدمت كرده اند. مردم تايباد از تبار آريايي و ايراني الاصل هستند. زبان آنان فارسي با گويش محلي است. همه مردم اين شهر مسلمان و پيرو مذهب سني و شيعه جعفري هستند. مهم‌ترين صنايع دستي اين شهرستان قاليچه بافي و پرورش كرم ابريشم رايج است. از روزگار كهن قالي‌بافي در اين شهرستان رايج بوده است مواد اوليه قالي در اين شهرستان با پشم گوسفندان تهيه مي‌شود. هم چنين از گذشته هاي دور پرورش كرم ابريشم در اين شهرستان رايج بوده است ركن الدوله در روزگار قاجار به اين شهر سفر كرده است مي نويسد: «تايباد قلعه معتبر و آبادي است ابريشم هم جاي عمل مي آيد وخالي از امتياز نيست». برج كلات در نزديكي روستاي كلات، ميان تايباد و خواف، كاروان‌سراي شاه عباسي و مسجد و آرامگاه شيخ زين الدين تايبادي مهم ترين ديدني هاي اين منطقه را تشكيل مي‌دهند.
وجه تسميه و پيشينه تاريخي
تايباد در‌گذشته «مغول‌آباد» «باخرز»، «طيبات»، «‌طايباذ»، «تائي آباد»، «تايب آباد»، «تاياباد»، «تاياباذ»، خوانده مي‌شده است. نام نخستين اين شهر «مغول آباد» بوده،‌ كه مغولان در اوايل سده 7 هـ . ق هنگام ورود به اين ناحيه، آن را به نام خود خواندند. بعدها اين محل، در اثر شيوع طاعون خالي از سكنه و ويران گرديد. سال ها بعد، بار ديگر مردم در آن جا ساكن شده شهر را آباد كردند. نام «طيبات» به سبب سكونت شمار زيادي از عالمان، عارفان و مردان پاك ‌از جمله شيخ زين الدين ابوبكر - پير تيمورلنگ - در اين شهر به آن اتلاق شده است. مردم محل بر اين باورند، كه در شهر تايباد و پيرامون آن، بادي مي‌وزد، كه مدت وزش آن در يك شبانه روز، (24 ساعت) دوازده ساعت است، يعني نيمي از يك شبانه روز، كه آن (12 ساعت) را « تاي» مي نامند. از اين رو به اين شهر «تاي‌ باد» گفته اند.

ناحيه تايباد يا همان ناحيه باخرز، در دوران پيش از تاريخ و هم چنين در دوران هاي گوناگون پادشاهي ايرانيان، وجود داشته زير نظر شاهان ايراني، چون هخامنشيان و اشكانيان و پس از آن ساسانيان اداره مي شده است. پس از لشكركشي مسلمانان، اين ناحيه در 31 هـ . ق، به تصرف عرب ها در آمد، و پس از آن طاهريان، صفاريان و سپس سامانيان، بر خراسان، از جمله تايباد چيره شدند. تايباد در سده 6 هـ . ق دستخوش تاخت و تاز غزان قرار گرفت، و در آغاز سده 7 هـ . ق، گرفتار حمله خانمانسوز مغول گرديد،‌ سپس تيمورلنگ، مردم اين ديار را به خاك و خون كشيد، با همه اين بلاها، ديري نپاييد كه بر ويرانه هاي خاك اين سرزمين بار ديگر بناها برافراشته شد و آباداني گذشته را اندك اندك باز يافت، و در سده 13 هـ . ق، به اوج خود رسيد
. در دوران قاجاريان ناحيه باخرز (تايباد) توسط خان ها و رؤساي عشاير، به ويژه ايل هزاره، اداره مي شد. در اوايل دوران پهلوي، هزاره ها بر ضد حكومت مركزي قيام كردند،‌ از اين رو در 1312 هـ . ش، زمين هاي محمد يوسف هزاره (صولت السلطنه) - رييس ايل هزاره - با زمين هايي در يزد و فارس جابه جا شد و به آن حدود تبعيد شدند. پس از شهريور 1320 هـ . ش و ورود متفقين به خاك ايران،‌ صولت السلطنه از فرصت استفاده كرده به خراسان بازگشت و در بهمن 1320 هـ . ش، تايباد را اشغال و سپس ديگر نقاط باخرز را گرفت. وي با فرستادن نيرو در چند روز بعد شكست خورد و به كلات نادري گريخت و در 29 اسفند 1320 هـ . ش به همراه خانواده خود تسليم شد.
مشخصات جغرافيايي
شهرتايباد، مركز شهرستان تايباد، ‌با پهنه‌اي حدود 970 هكتار، در خاور استان خراسان رضوي، در مسير راه مشهد – اسلام قلعه واقع شده و از نظر جغرافيايي در 33 درجه و 44 دقيقه و 30 ثانيه پهناي شمالي و 60 درجه و 46 دقيقه و 15 ثانيه درازاي خاوري و بلندي 180 متري از سطح دريا قرار دارد. شهرستان تايباد، با پهنه اي حدود 5084 كيلومتر مربع، در شمال خاوري استان خراسان رضوي، در كنار مرز ايران و افغانستان قرار دارد. اين شهرستان از شمال به شهرستان تربت جام، از باختر به شهرستان تربت حيدريه، از جنوب به شهرستان خواف و از خاور به افغانستان محدود است و هريرود در اين ناحيه، مرز ايران و افغانستان را مشخص مي سازد. هواي شهر تايباد معتدل و خشك است و بيش ترين درجه حرارت در تابستان ها، 40 درجه بالاي صفر و كمترين آن در زمستان ها، 9 درجه زير صفر است. ميانگين بارندگي ساليانه اين شهر، به 240 ميلي‌متر مي رسد. راه هاي دسترسي به اين منطقه عبارت اند از:

1) راه تايباد – تربت جام، به درازاي 62 كيلومتر.
2) راه تايباد – اسلام قلعه، به درازاي 20 كيلومتر.
3) راه تايباد – سنگان، به درازاي 67 كيلومتر.

 

مساجد در شهرستان تايباد

مسجد غياثيه تايباد
اين مسجد در تايباد واقع شده است و تاريخ احداث آن به سال 848 هـ.ق. در زمان شاهرخ شاه مي‌رسد. در كنار اين مسجد ، مسجد نيمه مخروبه‌اي قرار گرفته است كه به نام خواجه‌نظام‌الملك‌خوانده مي شود. مسجد غياثيه شاهرخ داراي ارزش‌هاي معماري، كاشي‌كاري و تزييناتي است.

 

كاروانسراها در شهرستان تايباد

كاروان‌سراي شاه عباسي تايباد
كاروان‌سراي روزگار شاه عباس صفوري در نزديكي مسجد مولانا شيخ الدين قرار دارد.

 

آرامگاهها و امامزاده ها در شهرستان تايباد

آرامگاه خواجه عبدالله تايباد
باخزر ‌از توابع شهرستان تايباد و در 55 كيلومتري شمال باختري آن واقع است. در جبهه جنوبي باخرز و در شمال باختري آن، در كنار ويرانه‌هاي تاريخي «مالن» بنايي آجري موسوم به مقبره شيخ يا خواجه عبدالله واقع شده‌است كه مدفن شيخ در جلوي آن است. اين بنا به ابعاد 10/9 × 70/12 متر ، شامل ايواني به ارتفاع 80/7 و عرض 20/7 متر با گنبدي كاربندي شده در جلو و گنبدخانه‌اي با گنبدي گوشه‌سازي و كاربندي در پشت آن است. قبر شخصي كه بنا به خاطر و يادبود او ساخته شده است ، همانند مقبره شيخ جام ، در فضاي آزاد است. اين بنا در كناره مقبره ، و نه بر روي آن ، ساخته شده است . بنابراين، عملكرد آن احتمالاً به عنوان خانقاه دراويش (جماعت خانه) بودهاست كه بناي متصل بدان كه به چله خانه موسوم است، خود گواهي بر صحت اين نظريه است. شخص مدفون در اين محل ، شهاب الدين عبدالله از اولاد علي بن حسين باخرزي ـ متوفاي سال 827 هـ.ق. ـ است و از آن رو كه اين بنا فاقد كتيبه است و در كتب تاريخي نيز اشاره‌اي بدان نشده، مي‌توان احتمال داد كه در اواخر قرن نهم يا اوايل قرن دهم هـ.ق. ، و احتمالاً توسط علاء الدين علي صانعي باخرزي وزير سلطان حسين بايقرا ساخته شده باشد.

آرامگاه مولانا زين‌الدين ابوبكر تايبادي
زين الدين ابوبكر ، يكي از صوفيان برجسته قرن هشتم هجري ، معار با تيمور لنگ و حافظ شيرازي بوده و در سال 791 هـ.ق. وفات يافته است.

مقبره مولانا زين الدين ابوبكر، در ابتداي جاده تايباد به خواف واقع شدهاست . محل قبر در فضاي آزاد قرار دارد و در برابر آن، بناي باشگوهي ساخته شده است . بر اطراف مرقد ، معجري كشيده شده است و دو لوح سنگي خاكستري رنگ ، يكي بر روي قبر و ديگري در بالاي سر آن به صورت افراشته قرار داده شده‌اند. بر روي سنگ قبر نوشته شده است : «هذا مرقد مرحوم قطب الاقطاب مولانا شيخ زين الدين ابابكر بن شيخ علي بن شيخ ابوبكر بن شيخ احمد بن (شيخ محمد بن) شيخ محمد بن شيخ سهيل تايبادي وفات يوم پنجشنبه سلخ محرم 791» در بالاي سر قبر ، سنگ ديگري وجود دارد كه براساس كتيبه آن مشخص مي‌شود كه معجر خاكستري در سال 1030 هـ.ق. توسط شخصي به نام «خواجه درويش» تقديم مزار شده است . در برابر مزار مزبور ، بناي مجللي وجود دارد كه در سال 848 هـ.ق. توسط پير احمد خوافي ـ وزير شاهرخ ، پسر تيمور ـ جهت مسجد و نمازخانه بنا گرديده است.
نقشه بنا شامل گنبد خانه‌اي چهار تاقي با ايواني رفيع در جلوي آن و باب اتاق‌هاي دو طبقه‌اي در طرفين است . نماي بيروني بنا شامل ايوان رفيعي با تاق آهنگ است كه در دو سوي آن ،‌ غرفه‌هاي دو طبقه‌اي قرار گرفته است . راه ورود به طبقه اول هر يك از آن‌ها ، از درگاه كنار ايوان و راه ورود به طبقه دوم ، از پلكان‌هايي است كه در بيرون بنا قرار دارند. در پشت ايوان ، شش طاق نما قرار دارد . تمامي سطوح نماي ايوان و تاق‌هاي حجره‌هاي طرفين آن ، با استفاده از كاشي نره ـ به شيوه معقلي - و كاشي معرق تزئين شده است . فضاي اصلي داخلي به ابعاد 50/17 × 50/16 متر، ‌شاه‌نشين‌هايي با پوشش نيم گنبدي با گوشه سازي‌ها و مقرنس‌ كاري‌هايي دارد و بر فراز آن گنبدي با استفاده از سه كنج‌هاي مقرنس كاري شده و كاربندي ساخته شده است . در چهار گوشه بنا ، چهار پلكان تعبيه شده است كه به حجره‌هاي طرفين ايوان و به پشت بام راه مي‌يابند و ورودي آن‌ها از بيرون بناست. فضاي داخلي بنا ، در گذشته ، از طريق درگاه‌هاي شمالي و جنوبي نيز به بيرون راه داشته كه امروزه مسدود است.
نماي بيروني با قاب‌هاي ساده آجري و نماي ايوان و داخل آن با كاشي‌كاري معقلي ، معرق و تلفيق سنگ و كاشي تزئين شده است . عناصر تزئيني شامل نقوش گياهي ، هندسي و كتيبه‌هاست. در شرق مقبره مولانا و به فاصله كمي از آن، در ميان قبرستاني، بناييي قرار دارد كه مقبره شيخ زين الدين علي ـ پدر شيخ زين الدين ابوبكر ـ منسوب است. اين مقبره، بنايي كوچك است ، با ايواني در ضلع باختري آن به ارتفاع 5/6متر و رعض 5/5 ، و دهانه 10/3 متر با تاق گهواره‌اي و تويزه‌اي در جلوي آن ، كه دو مناره تزئيني كوچك نيز در بالاي آن جاي گرفته است . پيشاني آن و زير كلاهك مناره‌ها و حاشيه قوس ايوان را با كاشي‌هاي نره فيروزه‌اي و لاجوردي كه از مجسد مولانا آورده‌اند ،‌ تزئين كرده‌اند . در داخل ايوان ، محرابي وجود داشته است كه در چند دهه قبل ، راهي از آن به داخل بنايي كه در پشت ايوان ساخته‌اند، باز كرده‌اند. در طرفين اين ايوان، دو چله خانه تعبيه شده است.
در برابر اين بنا ، صحني به ابعاد 5/5 × 6 متر واقع شده است كه در هر ضلع آن ، سه طاق نما ديده مي‌شود و در وسط آن، قبر برجسته‌اي وجود دارد و ورودي آن از جبهه شمالي است . بر روي سنگ قبر وسط صحن نوشته شده:
«هذا مرقد سعادت دستگاه خواجه محمد هاشم ولد ميرحاج تحريراً في شهر صفر سنه 1036». با توجه به اين كتيبه معلوم مي‌شود كه قبر متعلق به شخصي به نام خواجه محمد هاشم، ولد مير حاج است ؛ نه شيخ زين الدين علي. از اين رو شايد سنگ قبر از جاي ديگر آورده شده باشد

 

فردوس يكي از شهرستان‌هاي استان خراسان رضوي است كه در بخش مركزي استان واقع شده و مركز آن شهر فردوس است. شهرستان فردوس از طرف شمال به شهرستان گناباد و كوير نمك، از طرف خاور به دهستان نيميلوك و دهستان پساكوه از شهرستان قائن، از جنوب به بخش خوسف و دشت لوت و از باختر به شهرستان طبس و كوير نمك محدود است . در سرشماري سراسري سال 1375 جمعيت شهرستان فردوس 86625 نفر برآورد شده از اين تعداد جمعيت 21874 نفر در مركز اين شهرستان زندگي مي‌كردند.
مهم‌ترين صنايع دستي شهرستان فردوس؛‌قالي‌و قاليچه بافي است كه از روزگار كهن در اين منطقه رايج بوده است. بافت قالي و قاليچه در اين منطقه داراي اهميت نسبي بوده و توليدات آن جزو اقلام صادراتي شهرستان فردوس محسوب مي‌شود. قالي‌هاي بافته شده با طرح محلي و بلوچ و نقش‌هاي ترنج و قنديلي عرضه مي شوند. فرش بافي در شهرستان طبس پيشينه تاريخي دارد و از گذشته هاي دور يكي از منابع اصلي درآمد مردم بوده است بافتن قالي به گونه سنتي و قاليچه هاي دو متري با دارهاي خوابيده است. بعضي از گونه هاي قالي اين منطقه را قاليچه هاي محلي و سنتي دومتري، سنتي مشهور به خود رنگ، نقشه‌خشتي و نقشه‌نايين تشكيل مي‌دهد. امام‌زاده در گوشه باختري ميدان بازار شهر فردوس، حوض سيدي، مدرسه حبيبيه، مدرسه شيخ، مدرسه عليا، مسجد جامع و مسجد كوشك در خاور شهر و كنار دروازه قاين برخي از مهم ترين ديدني هاي شهرستان فردوس را تشكيل مي دهند.

 

مساجد و مدارس مذهبي در شهرستان فردوس

مسجد كوشك فردوس
مسجد كوشك فردوس در خاور شهر و كنار دروازه قاين قرار دارد. داراي ايوان ، شبستان ، صحن و محراب است . بر پيشاني قوس محراب، كتيبه‌اي مزين به گچ‌بري و گل و بوته است ، كه تاريخ بنا ، بر آن 554 هـ . ق ، نگاشته شده است . از كيفيت بنا و كتيبه‌هاي دراويش، به ويژه آيه پيشاني محراب پيداست كه اين بنا در اصل نه يك مسجد، بلكه شايد يك خانقاه و در دوره‌هاي دورتر شايد يك آتشكده بوده است.

مسجد جامع رقه فردوس
اين بنا در روستاي رقه در 18 كيلومتري بخش بشرويه شهرستان فردوس در جنوب استان خراسان واقع شده و بناي اوليه آن از معدود آثار دوره خوارزمشاهيان است. اين بناي خشت و گلي در اصل به صورت دو ايوانه بوده كه زلزله و تغييرات مكرر، صورت اصلي را تا حدود زيادي دگرگون كرده است. ورودي بنا در گوشه شمال شرقي و جنوب غربي واقع اند. صحن مسجد به ابعاد 80.11 * 10 متر است و در اضلاع غرب و شرق وجنوب آن، سه ايوان با رواق ها و اتاق در جهت غرب و شرق داشته و وجود محراب گچي در ايوان غربي، نشانه تعلق آن به حنيفان است. پوشش سقف ايوان شرقي وغربي درگاهي وجود دارد كه به فضاهاي جانبي راه پيدا مي كند. مصالح اصلي ايوان‌ها آجر بوده كه در دوره هاي تعميراتي، خشت جايگزين شده است. ايوان جنوبي با پوشش طاق و قوس از الحاقات دوره بعدي است. در طرفين ايوان غربي، دو شبستان كوچك مركب از يك ناومركزي و سه چشمه طاق ساخته شده كه گچ اندود است. دهنه هاي روبه صحن نيز ساده و فاقد هرگونه تزييني است بناي مزبور در حال حاضر در وضعيت بدي قراردارد. پوشش ايوان ها فرو ريخته و به صورت نيمه ويران درآمده است

مسجد جامع فردوس
دارالمؤمنين تون يا مسجد جامع توسط آخوند ملا اكبر توني ساخته شده است . شايد اين مسجد از سده 6 هـ. ق، باشد ، يعني پيش از حمله هولاكوخان مغول ، كه مردم آن ، اسماعيلي بودند ، در اين صورت شايد مسجد جامع ، همان مسجدي باشد ، كه مقدسي در احسن التقاسيم ، از آن ياد كرده و گفته است :
« قلعه و مسجدي نيكو دارد و بيشتر اهل آن ، بافندگانند . »
اين مسجد ،‌ در زلزله شهريور 1347 هـ . ش ، فرو ريخت و اكنون تنها ايواني بر جاي است با رواق‌هايي آسيب ديده، بر گرداگرد صحن آن‌ كه پس از بازساري به عنوان بناي يادگاري از شهر پيشين فردوس ، خودنمايي مي‌كند.

X